بولتن «نگاهی به جایگاه علم و عالم» گزیده‌ای از آیات قرآن و احادیث و سخنان به مناسبت روز دانشجو است. در صورتی که محل مناسبی برای توزیع این بولتن می‌شناسید، می‌توانید چهار صفحه‌ی بولتن را بر روی یک برگ A3 به صورت پشت و رو تکثیر و آن را توزیع کنید.

دریافت نسخه‌ی مخصوص چاپ

  • علق 5-1: بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. انسان را از عَلَق آفريد. بخوان، و پرودگار تو كريم‌ترين است. همان كس كه به وسيله قلم آموخت. آن‌چه را كه انسان نمي‌دانست به او آموخت.
  • بقره 151: همان‌طور كه در ميان شما فرستاده‌اي از خودتان روانه كرديم، [كه] آيات ما را بر شما مي‌خوانَد، و شما را پاك مي‌گرداند، و به شما كتاب و حكمت مي‌آموزد، و آن‌چه را نمي‌دانستيد به شما ياد مي‌دهد.
  • پيامبراكرم(ص): تحصيل دانش بر هر مسلمانى واجب است. با دانش است كه پروردگار فرمانبرى و پرستش مى‌شود و با دانش است كه پيوندهاى خويشاوندى برقرار مى‌ماند و روا از ناروا باز‌شناخته مى‌شود. دانش پيشواى عمل است و عمل پيرو آن مى باشد. (ميزان‌الحكمه، ص3937)
  • امام‌باقر(ع): هيچ عملي پذيرفته نيست جز به معرفت و هيچ معرفتي پذيرفته نيست جز به عمل. (تحف‌العقول، ص304)
  • پيامبراكرم(ص): روز قيامت مركّب عالمان و خون شهيدان با هم وزن مى شوند و مركّب عالمان بر خون شهيدان مى چربد. (ميزان‌الحكمه، ص3941)
  • پيامبراكرم(ص): هر كه براى آموختن دانشى خارج شود تا به وسيله آن باطلى را به حق يا گمراهى و ضلالتى را به هدايت باز گرداند، اين كار او مانند عبادت كسى است كه چهل سال عبادت (خدا) كرده باشد. (ميزان‌الحكمه، ص3943)
  • امام‌علي(ع): دو ركعت نماز عالم، بهتر از هفتاد ركعت نماز نادان است؛ زيرا عالم با فتنه (و شرايط گمراه‌كننده) رو‌به‌رو مى‌شود اما به واسطه دانش خود از آن بيرون مى‌رود، اما جاهل با فتنه رو‌به‌رو مى‌گردد و در آن خرد و متلاشى مى‌شود. (ميزان‌الحكمه، ص3945)
  • امام‌علي(ع): كساني كه به آدميان شباهت دارند او را عالم خوانده‌اند، ولي چنين نيست. هر بامداد برخاست و به گرد آوردن چيزهايي پرداخت كه كمتر بودن آنها بهتر از بيشتر بودنشان است، تا چنان شد كه از نوشيدن آب گنديده سيراب شد و آن‌چه را بيهوده جمع كرده بود گنج پنداشت. (نهج‌البلاغه، خطبه17)
  • امام‌علي(ع): در غفلت آدمی همین بس که عمر خود را در راه چیزهایی که نجاتش نمی‏دهد هدر کند. (غررالحکم، حکمت7075)
  • مسيح(ع): چگونه در شمار اهل علم باشد كسى كه دنياى خود را بر آخرتش ترجيح مى دهد و به دنيا روى آورده‌است و آنچه را به او زيان مى‌زند دوست‌تر دارد از آنچه به او سود مى‌رساند؟ (ميزان‌الحكمه، ص4013)
  • امام‌كاظم‌(ع‌): سزاوارترين دانش براى تو آن دانشى است كه عملت جز با آن درست نشود، و ضرورى‌ترين عمل براى تو عملى است كه در برابر آن بازخواست مى‌شوى، و لازم‌ترين دانش براى تو دانشى است كه صلاح و فساد دلت را به تو نشان دهد، و نيك‌فرجام‌ترين دانش، آن دانشى است كه بر عمل تو در اين دنيا بيفزايد. پس، به دانستن چيزى كه ندانستن آن زيانى به تو نمى‌رساند مپرداز و از دانستن چيزى كه فروگذاردنش بر نادانى تو مى‌افزايد غافل‌مباش. (ميزان‌الحكمه، ص4025)
  • زمر 49: و چون انسان را آسیبی رسد ما را فرا می‌خواند؛ سپس چون نعمتی از جانب خود به او عطا کنیم می‌گوید: «تنها آن را به دانش خود یافته‌ام». نه چنان است، بلکه آن آزمایشی است، ولی بیشترشان نمی‌دانند.
  • امام‌على(ع)، در پاسخ به اين پرسش كه «دانش چيست؟» فرمود: «چهار جمله: اين كه خدا رابه اندازة نيازى كه به او دارى عبادت كنى، به اندازه طاقتى كه در برابر آتش دارى نافرمانيش كنى، براى دنيايت به اندازه عمرى كه در آن دارى، كار كنى و براى آخرتت به اندازه مدتى كه در آن هستى، كار كنى.» (ميزان‌الحكمه، ص4025)
  • امام صادق(ع) [در توضیح این آیه «بگو حجت رسا ویژه خداست» (انعام، ۱۴۹) فرمود:] خدای‌تعالی در روز قیامت به بنده فرماید: «بندة من! آیا می‌دانستی؟» اگر پاسخ دهد «آری»، خداوند به او می‌فرماید: «آیا به آنچه می‌دانستی عمل کردی؟» و اگر پاسخ دهد «نمی‌دانستم» بدو فرماید: «چرا نیاموختی تا عمل کنی؟» پس مجاب و محکوم شود. این است آن حجت رسا و قاطع. (میزان‌الحکمه، ص۱۰۲۳)
  • پيامبراكرم(ص): گناه عالم يكى است و گناه نادان دو تا. عالم فقط براى ارتكاب گناه عذاب مى شود، اما نادان هم براى ارتكاب گناه و هم براى نياموختن علم عذاب مى گردد. (ميزان‌الحكمه، ص3933)
  • امام علی‌(ع): مردمان بر سه گونه‌اند: عالمان ربانی، آموزنده‌اي کوشنده در راه نجات، و باقی همه ابلهانی که در پی هر بانگ کننده‌ای به راه می‌افتند و هر بادی آنان را به سویی متمایل می‌کند. (نهج‌البلاغه، حکمت ۱۴۷)
  • امام‌صادق(ع): مردم بر دو گونه‌اند: عالمند يا فراگيرندة علم، و ديگر مردم پشة دَمِ بادند، و پشه‌هاي دَمِ باد در آتشند. (آثارالصادقين، ج13، ص513)
  • امام علی(ع): زودا که پس از من بر شما روزگاری آید که چیزی از حق پنهانتر نباشد، و از باطل آشکارتر، و از دروغ بستن بر خدا و رسول او بیشتر؛ و نزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر از قرآن نیست اگر آن را چنانکه باید بخوانند، و نه پر سودتر از قرآن، اگر معنی کلماتش را برگردانند؛ و در شهرها چیزی از معروف ناشناخته‌تر و از منکر شناخته‌تر نباشد. … پس آن مردم در جدایی متفق‌اند و از جمع گریزان. گویی آنان پیشوای قرآنند و نه قرآن پیشوای آنان. پس، جز نامی از قرآن نزدشان نماند، و نشناسند جز خط‌نوشتة آن؛ و پیش از این چه کیفرها که بر نیکوکاران نراندند، و سخن راستشان را دروغ بر خدا خواندند و کار نیک را پاداش بد دادند. (نهج‌البلاغه، خطبه۱۴۷)
  • امام صادق(ع): همانا بنی‌امیه تعلیم ایمان را برای مردم آزاد گذاشتند ولی تعلیم شرک را آزاد نگذاشتند، تا اگر آنان را به شرک بکشانند متوجه نشوند. (میزان‌الحکمه، ص ۲۷۱۹)
  • پیامبراکرم(ص): چون‌ بدعت‌ها در امت ‌من پدید ‌آید بر عالم است که ‌علم خود ‌را ‌آشکار‌کند. پس ‌هر‌کس چنین ‌نکند لعنت ‌خدا بر او باد.(ترجمة الحياه، ج۲، ص۴۶۷)
  • آل عمران 188-187: و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از کسانی که به آنان کتاب داده‌شده، پیمان‌گرفت که حتماً باید آن را [به وضوح] برای مردم بیان نمایید و کتمانش مکنید. پس، آن [عهد] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن بهایی ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله‌ای کردند. گمان مبر کسانی که بدانچه کرده‌اند شادمانی‌می‌کنند و دوست‌دارند به‌آنچه نکرده‌اند مورد ستایش قرار‌گیرند، قطعاً گمان‌مبر که برای‌آنان نجاتی از عذاب است، [که] عذابی دردناک خواهند داشت.
  • امام‌حسين(ع) [فرازهايي از خطبة ايشان در مني]: پس شما ای گروه قدرتمند که به علم شهرت دارید و به نیکی از شما یاد می‌کنند و به خیرخواهی و اندرزگویی معروف شده‌اید و به خاطر خدا در دل مردم مهابتی پیدا نموده‌اید، مرد مقتدر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما برمی‌خیزد و آن کس که هیچ برتری و قدرتی بر او ندارید شما را بر خود مقدم می‌دارد، هر گاه نیازمندان از رسیدن به نیازهای خود محروم مانند شما را واسطه می‌گیرند و در راه‌ها با هیبت شاهان و احترام سران و بزرگان گام برمی‌دارید، آیا همه اینها بدان امید نیست که به استوار داشتن حق خدا قیام کنید؟ اگرچه در این امر کاری که می‌باید نکردید.
    …کوران و گنگان و بیماران زمینگیر در شهرها به حال خود رها شده‌اند و به آنها ترحمی نمی‌شود اما شما به کاری که شایسته‌تان است برنمی‌خیزید و دیگران را نیز در چنین کارهایی مدد نمی‌رسانید و با مسامحه و سازش با ظالمان خود را آسوده می‌دارید. در حالي‌كه این همه، وظایفی است که خدا بر عهدة شما گذاشته است.
    … شما با منزلتی که داشتید ستمکاران را قدرت و استقرار بخشیدید و کارهای خدا را به دست ایشان سپردید تا به شُبهه‌ها عمل کنند و بر راه شهوت‌ها و هوای نفسانی خویش پیش روند. سبب چیرگی ایشان گریز شما از مرگ و خوش آمدن شما از حیاتی است که ناگزیر ترکتان خواهد کرد.
    شما ناتوانان را به دست ایشان تسلیم کردید که یا همچون برده مقهور باشند و یا همچون مستضعفی برای اداره امور زندگی در دست آنان اسیر. در کشورداری به اندیشه خود هر چه می‌خواهند می‌کنند و در اقتدای به اشرار و گستاخی نسبت به خدای جبّار، با پیروی هوای نفس، کار را به رسوایی می‌کشانند. بر منبر هر شهر از شهرهای ایشان خطیبی است که بانگ برمی‌دارد و آنچه می‌خواهد می‌گوید. کشور در برابر ایشان بی‌معارض است و دست‌های ایشان در آن گشاده. (تحف العقول، باب سخنان امام حسین علیه السلام)
  • پیامبر‌اکرم(ص): به نماز و روزه و حج و بخشش و ناله‌های‌شبانه آنان نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان بنگرید. (میزان‌الحکمه، ص‌409)
  • امام سجاد(ع) [از نامه معروف او به محمد بن مسلم زُهری، از فقهای مدینه]: … گمان مبر که خدا عذر تو را بپذیرد و از تقصیرت درگذرد؛ هیهات! هیهات! که چنین نخواهد بود. خدا در قرآن از علما پیمان گرفته است که دین خدا را بر مردمان آشکارکنند و پنهان مدارند؛ و بدان که کوچکترین چیزی که تو پنهان کرده و سبکترین گناهی که بر دوش داری این است که دل‌نگرانی ستمگر را بَدَل به آسودگی کرده‌ای و راه گمراهی را بر او آسان ساخته‌ای، و این کار با نزدیک شدن تو به او و پذیرفتن دعوت او صورت گرفته است. از آن می‌ترسم که فردای قیامت با این گناه در میان خیانتکاران جای داشته باشی و از تو بپرسند از آنچه گرفتی و به ستمکاری ستمگران کمک کردی، و بپرسند چرا چیزی را که حق تو نبود از کسی که به تو بخشید گرفتی، و چرا به کسی نزدیک شدی که حق هیچکس را نمی‌داد، و چرا در آن هنگام که تو را به خود نزدیک کرد از باطلی جلوگیری نکردی؟
    … تو از موقعیتی که در نزد مردم پیدا کردی و اعتقاد ایشان به خویش بهره گرفتی، چه آنان از رأی تو پیروی می‌کردند و به فرمان تو به کار برمی‌خاستند. اگر چیزی را حلال می‌کردی آن را حلال می‌شمردند و اگر حرام می‌کردی حرام می‌دانستند؛ و این برای خود تو نبود، بلکه برای رغبت مردم بود به مقام دنیایی تو، همچنین رفتن علما از میان‌ایشان، و چیره‌شدن جهل‌و‌نادانی بر تو و بر ایشان، و ریاست‌دوستی و دنیاخواهی تو و ایشان….(ترجمة‌الحياه، ج‌2، ص‌457)
  • پيامبراكرم(ص): چون روز قيامت فرارسد منادي بانگ كند: «كجايند ستمگران، و دستياران ستمگران: كسي كه ليقه‌اي در دوات ايشان گذاشته يا سر كيسه‌اي براي ايشان بسته يا يك بار براي ايشان قلم به دوات زده است، همه را با آنها محشور كنيد.‍» (ترجمه الحياه، ج2، ص502)
  • امام صادق(ع): اگر بنی‌اميه کسی را نمي‌يافتند که برايشان بنويسد و ماليات جمع‌آوری کند و برايشان بجنگد و در جماعتشان حاضر شود، هرگز نمي‌توانستند حق ما را سلب کنند. (ميزان‌الحکمه، ص 3381)
  • ابن‌ابی‌یعفور گوید: … از امام صادق‌(ع) پرسیدم: «آیا آنجا که خداوند گفته است: «والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» (بقره، 257) آیا مقصودش کفار نیست؟» فرمود: کافر چه نوری می‌تواند داشته باشد تا از آن به تاریکی‌ها بیرون شود؟ بلکه مقصود خدا آن است که ایشان بر نور اسلام بودند و چون دوستدار و پیرو هر پیشوای ستمگری شدند که خدا آن را تعیین نکرده بود، از نور اسلام به ظلمات کفر درآمدند. پس همراه با کفار شایستة آتش شدند و به همین جهت خداوند گفته است: «آنان همدمان آتشند و جاودانه در آن خواهند ماند». (ترجمة‌الحياه، ج 2، ص 659)
  • امام باقر(ع) [درباره آیه «اینان دانشمندان و راهبان خود را به جای خداوند به الوهیت گرفتند…» (توبه،31) فرمود:] به خدا سوگند که برای ایشان نماز نگزاردند و روزه نگرفتند، بلکه از ایشان در معصیت خدا اطاعت کردند. (ترجمة الحياه، ج2، ص654)
  • امام‌علي(ع): كسي‌كه به فرمانبري از مخلوق و نافرماني از خالق گردن نهد دين ندارد. (ميزان‌الحكمه، ص3335)
  • پيامبراكرم(ص): هركس با انجام كاري كه خدا را ناخشنود مي‌كند فرمانروايي را خشنودسازد از دين خداي‌عزّوجلّ‌ خارج شده‌است. (ميزان‌الحكمه، ص3335)
  • امام علی‌(ع): حق و باطل با مردم شناخته نمی‌شوند بلکه حق را بشناس تا اهلش را بشناسی و باطل را بشناس تا مرتکب آن را بشناسی. (تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۳)
  • امام ‌صادق(ع): هركه از طريق اشخاص به اين دين درآيد باز هم اشخاص همچنان‌كه او را به آن درآورده‌اند از ‌آن خارجش‌ می‌كنند. (ميزان‌الحكمه، ص1821)
  • انبيا 68-62: گفتند: «ای ابراهيم، آيا تو با خداوندان ما چنين کردی؟» گفت: «[نه]، بلکه آن را اين بزرگترشان کرده است، اگر سخن مي‌گويند از آنها بپرسيد.» پس به خود آمده و [به يکديگر] گفتند: «در حقيقت شما ستمکاريد.» سپس سرافکنده شدند [و گفتند:] « قطعاً دانسته‌ای که اينها سخن نمي‌گويند.» گفت: «آيا جز خدا چيزی را مي‌پرستيد که هيچ سود و زيانی به شما نمي‌رساند؟ اُف بر شما و بر آنچه به غير از خدا مي‌پرستيد. مگر نمي‌انديشيد؟» گفتند: « اگر کاری مي‌کنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را ياری کنيد.»
  • بقره 93: و به علت کفرشان مهر گوساله [سامری] در دلشان سرشته شد. بگو چه زشت است آنچه ایمانتان به شما فرمان می‌دهد اگر مؤمنید!
  • طه 89: مگر نمي‌بينند كه [گوساله] پاسخ سخن آنان را نمي‌دهد و به حالشان سود و زياني ندارد؟
  • غافر 26: و فرعون گفت: «مرا بگذاريد موسي را بكشم تا پروردگارش را بخواند. من مي‌ترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند.»
  • غافر 42-41: [مؤمن آل فرعون گفت:] و ای قوم من چه شده است که من شما را به نجات فرا می‌خوانم و [شما] مرا به آتش فرا می‌خوانید؟ مرا فرا می‌خوانید تا به خدا کافر شوم و چیزی را که به آن علمی ندارم با او شریک گردانم… .
  • سبأ 32-31: … و ای کاش بیدادگران را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان بازداشت شده‌اند می‌دیدی [که چگونه] برخی از آنان با برخی [دیگر جدل و] گفتگو می‌کنند؛ کسانی که زیر‌دست بودند به کسانی که [ریاست و] برتری داشتند، می‌گویند: «اگر شما نبودید قطعاً ما مؤمن بودیم.» کسانی که [ریاست و] برتری داشتند به کسانی که زیردست بودند، می‌گویند:‌ «مگر ما بودیم که شما را از هدایت – پس از آنکه به سوي شما آمد – بازداشتیم؟ [نه،] بلکه خودتان گناهکار بودید.»
  • امام‌علی‌(ع): [در صفین] … بسا مردم که ستایش را دوست دارند، از آن پس که در کاری کوششی آرند، لیکن مرا به نیکی مستایید تا از عهده حقوقی که خداوند و شما بر گردنم دارید و هنوز ادا نکرده‌ام بر‌آیم. پس آنچنان که با زمامداران ستمگر سخن می‌گویند، با من سخن مگویید و آنچنان که در پیشگاه حکام جبار خود را جمع و جور می‌کنند، در حضور من نباشید و به طور تصنعی با من رفتار مکنید و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید و گمان مبرید که من در پی بزرگداشت خویشتنم؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه داشتن عدالت به او برایش سنگین باشد عمل به حق و عدالت بر او دشوارتر است. پس، از گفتن سخن حق یا رای زدن در عدالت خودداری نکنید زیرا من خویشتن را آنچنان والا نمی‌پندارم که بری از خطا باشم و از آن در کارهایم ایمن نیستم مگر آنکه خداوند مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است. همانا من و شما بندگان مملوک پروردگاریم و جز او پروردگاری نیست. (نهج‌البلاغه، خطبه‌۲۱۶)
  • مائده ۱۰۴: چون به آنان گفته شود: «به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید»، می‌گویند: «آنچه پدران خود را بر آن یافته‌ایم ما را بس است». آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی‌دانسته و هدایت نیافته بودند؟
  • امام‌باقر(ع): در آخرالزمان مردمی می‌آیند که پیرو عده‌ای هستند که دم از عبادت و زهد می‌زنند و ناپخته و سبکسرند. امر به معروف و نهی از منکر را تنها هنگامی واجب می‌دانند که ضرری به آنان نرساند و برای خود عذرها و بهانه‌ها می‌تراشند. از لغزش‌ها و فسادِ عمل علمایشان پیروی می‌کنند و به نماز و روزه و آنچه که ضرری به جان و مالشان نمی‌زند روی می‌آورند. اگر نماز هم به دیگر کارهای مربوط به مال و جانشان ضرر میزد آن را کنار می‌گذاشتند، همچنانکه بالاترین و ارجمندترین فرایض را کنار گذاشتند. همانا امر به معروف و نهی از منکر فریضه‌ای است بزرگ که دیگر فرایض به واسطه آن برپا می‌شود، راه‌ها امن می‌گردد، درآمد‌ها حلال می‌شود، حقوق و اموالِ به زور گرفته شده به صاحبانش برمی‌گردد، زمین آباد می‌شود، از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و کارها سامان می‌پذیرد. (فروع کافی، کتاب امر به معروف و نهی از منکر، حدیث نخست)
  • شهيد مطهري: [خوارج] اساساً منكِر بصيرت در عمل بودند، زيرا تكليف را امري تعبّدي مي‌دانستند و مدعي بودند بايد با چشم بسته انجام داد […]‌مي‌گفتند امر‌به‌معروف و نهي‌از‌منكر تعبّد محض است و شرطِ احتمالِ اثر ندارد. (جاذبه‌و‌دافعة‌علي(ع)، شهيد‌مطهري، انتشارات‌صدرا، ص125)
  • یوسف 108: بگو: «این است راه من، که من و هر کس پیروی‌ام کرد با بینایی به سوی خدا دعوت می‌کنیم.»
  • شهید مطهری: در اخبار وارد شده كه امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله و سه مقام دارد: مرحله قلب، مرحله زبان و مرحله یَد و عمل. ما معمولاً از مرحله قلب به جای آنکه اخلاص و حسن نیت و علاقه را درک کنیم، جوش و خروش و عصبیت‌های بیجا می‌فهمیم و از مرحله زبان به جای آنکه بیان‌های روشن کننده و منطقی بفهمیم که قرآن می‌گوید «ادعوا الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه»، موعظه‌ها و پندهای تحکم آمیز می‌فهمیم و از مرحله ید و عمل هم به جای اینکه تبلیغ عملی و حسن عمل و همچنین تدابیر عملی بفهمیم، این مطلب را فهمیده‌ایم که باید اعمال زور کرد. (ده گفتار، ص 64)
  • پيامبراكرم(ص): كسى كه بدون شناخت عمل كند، خراب كردنش بيشتر از درست كردن اوست. (ميزان‌الحكمه، ص3997)
  • امام‌صادق(ع): كسى كه بدون بينش عمل كند همچون كسى است كه در بيراهه رود. چنين كسى هر چه تندتر رود از راه دورتر مى‌افتد. (ميزان‌الحكمه، ص3995)
  • امام‌علي(ع): عمل اندكى كه با علم بسيار همراه باشد، بهتر است از عمل بسيار كه با علم اندك و شك و شبهه توأم باشد. (ميزان‌الحكمه، ص3943)
  • پيامبراكرم(ص): فضليت علم نزد من خوشتر از فضيلت عبادت است. (ميزان‌الحكمه، ص3941)
  • در حضور پيامبر(ص) از دو مرد سخن به ميان آمد و چنين گفته شد كه يكى از آنها نماز فريضه را بجا می‌آورد و سپس مى‌نشيند و به مردم خوبيها را آموزش مى‌دهد، اما ديگرى روزها را روزه مى‌گيرد و شبها را به عبادت مى‌گذراند. رسول‌خدا(ص) فرمود: «برترى اولى بر دومى همچون برترى من است بر كمترين فرد شما!» (ميزان‌الحكمه، ص3961)
  • پيامبراكرم(ص): بهترين صدقه، اين است كه انسان علمى را بياموزد و سپس آن را به برادر خود آموزش دهد. (ميزان‌الحكمه، ص3955)
  • مسيح(ع): چگونه از اهل علم باشد كسى كه سخن را فرا مى‌گيرد براى اين‌كه بازگو كند و آن را فرا نمى‌گيرد براى اين كه به آن عمل كند؟ (ميزان‌الحكمه، ص4013)
  • امام‌علي(ع): هر كس علم را براى به كار بستن آن بياموزد بى‌رونقى بازار علم او را به هراس نيفكند. (ميزان‌الحكمه، ص3967)
  • پيامبر اكرم(ص): همانا بنده گاه گناه مي‌كند و به سبب آن دانشي را كه داشته است فراموش مي‌كند. (ميزان‌الحكمه، ص1901)
  • جاثيه 23: پس آيا ديدي كسي را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‌اش پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا چه كسي او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمي‌گيريد؟
  • پيامبراكرم(ص): علم عمل را صدا مى زند، اگر پاسخش را بدهد مى‌ماند وگرنه مى‌رود. (ميزان‌الحكمه، ص3997)
  • امام‌علي(ع): هيچ چيز مانند به كار بستنِ علم، علم را رشد ندهد. (ميزان‌الحكمه، ص3999)
  • امام‌باقر(ع): هر كه به آنچه مى‌داند عمل كند، خداوند به او آنچه كه نمى‌داند را بياموزد. (ميزان‌الحكمه، ص4027)
  • امام‌علي(ع): اندكى دانش، جهل بسيارى را از بين مى‌برد. (ميزان‌الحكمه، ص4031)
  • اسراء 36: و چيزي را كه بدان علم نداري دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
  • عنكبوت 8: و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكي كند،‌ ولي اگر آنها با تو دركوشند تا چيزي را كه بدان علم نداري با من شريك گرداني، از ايشان اطاعت نكن.
  • پيامبراكرم(ص): تقوی و پرهیزگاری کامل آن است که آنچه را ندانی بیاموزی و بدانچه می‌دانی عمل کنی. (آثارالصادقين، ج13، ص543)
  • امام‌صادق(ع‌): مردى خدمت رسول‌خدا(ص‌) آمد و عرض كرد: «اى رسول‌خدا! علم چيست؟» فرمود: «خاموشى.» عرض كرد: «سپس چه؟» فرمود: «گوش سپردن.» عرض كرد: «ديگر چه؟» فرمود: «حفظ و مراقبت.» عرض كرد: «آن گاه چه؟» فرمود: «به كار بستن آن.» عرض كرد: «سپس چه، اى رسول خدا؟» فرمود: «انتشار دادن آن.» (ميزان‌الحكمه، ص4017)
  • پيامبراكرم(ص): اگر روزى بر من بيايد كه در آن روز بر دانش خود چيزى نيفزايم كه به خداى تعالى نزديكم گرداند، طلوع خورشيد آن روز بر من مبارك مباد. (ميزان‌الحكمه، ص3933)
  • پيامبراكرم(ص): هر كس علم را براى چهار چيز فرا گيرد به دوزخ ‌رود: براى فخر فروشى بر علما، يا ستيزه كردن با نادانان، يا جلب توجه مردم به سوى خود، يا به نوارسيدن از فرمانروايان. (ميزان‌الحكمه، ص3969)
  • پيامبراكرم(ص): در دانش با يكديگر يكرنگ باشيد، زيرا خيانت هر يك از شما درعلمش بدتر از خيانت كردن در مال است و در روز قيامت خداوند از شما بازخواست مى‌كند. (ميزان‌الحكمه، ص4003)
  • پيامبراكرم(ص): سوال و پرسش خوب نیمی از دانش است. (آثارالصادقين، ج13، ص557)
  • پيامبراكرم(ص): به دانشمندی نزدیک شوید که شما را از تکبر به تواضع و از ریاکاری به اخلاص و از شک به یقین و از رغبت و میل (به دنیا) به زهد و بی‌رغبتی و از دشمنی به خیرخواهی دعوت می‌کند. (آثارالصادقين، ج13، ص479)
  • امام‌صادق(ع):‌ بعضی از علما دوست می‌دارند دانش خود را نهان سازند تا دیگران از آن بهره‌مند نگردند، اینان در طبقه اول از دوزخ‌اند؛ عالمي ديگر است كه هر‌گاه کسی به او پند دهد ننگ دارد و کینه در دل گیرد و هر گاه خود پند دهد درشتی کند، این کس در طبقه دوم از آتش است؛ عالمی که در تعليم دانش به ديگران ثروتمندان را شایسته‌تر می‌داند و فقرا و تهی‌دستان را از دانش محروم می‌سازد، این عالم در طبقه سوم از دوزخ جای دارد؛ عالمی ديگر در هیأت فرمانروایان سرکش می‌باشد، هر گاه گفته‌اش را رد کنند یا بر او خرده بگیرند و یا در انجام امرش کوتاهی شود خشمناک مي‌گردد، این عالم در طبقه چهارم از آتش دوزخ جاي دارد… . (آثارالصادقين، ج13، ص582)
  • امام‌علي(ع): سَرِ دانش افتادگى است … و از ميوه‌هاى آن است: تقوا و دورى از هوس و پيروى از حق و پرهيز از گناهان و دوست داشتن برادران و گوش دادن به سخنان دانشمندان و پذيرفتن از آنها و نيز از ميوه هاى آن است: خوددارى از انتقامگيرى در هنگام داشتن توانايى (برگرفتن انتقام) و زشت شمردن نزديك شدن به نادرستيها و نيكو شمردن پيروى از درستيها و راستگويى و پرهيز از شاديهاى غفلت‌آميز و دورى كردن از انجام آنچه پشيمانى در پى دارد. دانش، بر خرد خردمند مى‌افزايد و به فراگيرندة خود صفات پسنديده مى‌دهد. (ميزان‌الحكمه، ص3991)
  • امام‌علي(ع): هركه گفتنِ «نمي‌دانم» را ترك كند خويشتن را به هلاكت داده است. (آثارالصادقين، ج13، ص615)
  • امام‌علي(ع): عالم كسى است كه از دانش سير نشود و وانمود به سير شدن از آن نيز نكند. (ميزان‌الحكمه، ص3989)
  • امام‌علي(ع): حكمت را از هر كه برايت آورد فراگير و بنگر كه چه گفته می‌شود و منگر كه گوينده كيست. (ميزان‌الحكمه، ص3975)
  • مسيح(ع): حق را از اهل باطل فراگيريد و باطل را از اهل حق فرا نگيريد. سخن‌سنج باشيد. (ميزان‌الحكمه، ص3975)
  • امام‌صادق(ع): بنویس و علم خود را میان برادرانت پخش‌ کن، اگر بمیری کتابهایت را به فرزندانت ارث بده، زیرا زمان و روزگار پر هرج و مرجی به مردم رخ‌خواهد نمود که تنها به کتابهایشان انس و الفت می‌گیرند. (آثارالصادقين، ج13، ص526)
  • امام‌على(ع): اى‌مردم! ما در روزگارى كينه‌توز و زمانه‌اى پركفران واقع شده‌ايم؛ نيكوكار بدكار به شمار مى‌آيد و ستمكار بيش از پيش برطغيانش مى‌افزايد، از آنچه مى‌دانيم بهره‌اي نمي‌بريم و آنچه را نمى‌دانيم نمى‌پرسيم و از هيچ بلايي تا بر ما فرود نيايد نمي‌ترسيم. (نهج‌البلاغه، خطبه‌32)
  • امام‌علي(ع): همانا كارها را تجربه نموديد و آن را چنانكه بايد آزموديد، و از كساني‌كه پيش از شما بودند پند آموختيد و از مثلها كه براي شما زدند دانش اندوختيد. به كاري خوانده شده‌ايد كه آشكار است. پس آنكه آن را به گوش نگيرد ناشنواست، و آنكه آن را نبيند نابيناست، و آن را كه خدا از آزمايش و تجربتها سود نرسانَد، از پند و نصيحت بهره‌اي برندارد و تقصير و كوتاهي آشكارا دامن او را بگيرد، چندانكه ناشناخته را شناخته انگارد و شناخته را ناشناخت داند. (نهج‌البلاغه، خطبه176)