این مطلب را می‌توانید در قالب یک فایل pdf صفحه‌آرایی شده و آماده‌ی چاپ، از اینجا دریافت کنید.
برای تکمیل بحث، حتماً دو مطلب زیر را نیز مطالعه کنید:

آن که در رفع نیاز محرومین نمی‌کوشد بی‌باور به دین و قیامت است [1]

(گزیده‌ای از تفسیرهای امام موسی صدر، علامه طباطبایی و آیت‌الله طالقانی بر سوره ماعون)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

أَرَأَیتَ الَّذِی یكَذِّبُ بالدِّینِ ﴿١﴾ فَذَٰلِكَ الَّذِی یدُعُّ الْیتِیمَ ﴿٢﴾ وَلَا یحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِینِ ﴿٣﴾

فَوَیلٌ لِّلْمُصَلِّینَ ﴿٤﴾ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿٥﴾ الَّذِینَ هُمْ یرَاءُونَ ﴿٦﴾ وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿٧﴾

به نام خداوند رحمتگر مهربان

آیا كسى را كه [روز] جزا را دروغ می‌انگارد، شناختی؟ (۱) این همان كس است كه یتیم را به سختى مى‌رانَد، (۲) و به خوراک دادن بینوا ترغیب نمى‌كند. (۳) پس واى بر نمازگزاران، (۴) آنان كه از نمازشان غافلند، (۵) آنان كه ریا مى‌كنند، (۶) و از [دادن‌] ماعون [=وسایل و مایحتاج خانه‌] باز می‌دارند. (۷)

***

أَرَأَیتَ الَّذِی یكَذِّبُ بِالدِّینِ ﴿١﴾

   [امام موسی صدر [2] :] حقیقت این است که هنگامی‌که این آیات را می‌خواندم، گویی مطلب نوی یافته‌ام که پیش از این آن‌را تصور نمی‌کردم. از آموزه‌های اسلامی و روایات پیامبر(ص) معنایی نزدیک به معنای این آیات درمی‌یافتم. در حدیث آمده است: «ما آمَنَ بِاللهِ وَ الیَومِ الآخِرِ مَن باتَ شَبعاناً وَ جارُهُ جائِعِ.» «کسی که شب را سیر بخوابد در حالی‌که همسایه‌اش گرسنه است، به خدا و آخرت ایمان ندارد.»

از این حدیث درمی‌یافتم که پیوندی ژرف میان ایمان به خدا و رسیدگی به امور مردم وجود دارد. ایمانِ اسلامی ایمانی انتزاعی نیست که فقط مخصوص قلب و احساس آدمی باشد. ایمانِ اسلامی بی‌آنکه این ایمان در عمل و ذات و پیرامون آدمی و رسیدگی به امور مردم تجلی یابد، او را به آفریننده‌ی هستی پیوند نمی‌زند. پیوندی ژرف میان ایمان به خدا و خدمت به مردم و تلاش برای سعادت آنان است: «مَن أَصبَحَ وَ لَم یَهتَم بِأُمورِ المُسلمِینَ فَلَیسَ بِمُسلِمٍ» «آن‌‌که صبح می‌کند و به امور مسلمین اهتمام ندارد، مسلمان نیست.» اما در قرآن آیاتی به این صراحت ندیده بودم، با اینکه بارها پیش از این سوره‌ی ماعون را خوانده بودم. حقیقت این است که بنا بر روایات، قرآن گنجی است که شگفتی‌هایش پایانی ندارد و ژرفایش دست‌نیافتنی است. هر گاه انسان با آگاهی بیشتری قرآن را بخواند، مطلب نوی می‌یابد.

       «اَرأیت الذی یکذِّب بالدّین» «آیا دیده‌ای کسی را که منکر دین است؟» کسی که خدا و رسولش و آخرت و احکام را انکار می‌کند؟ […] «أَرأَیتَ» یعنی دوست داری که ببینی؟ اگر منکر دین را ندیده‌ای، من او را به تو نشان خواهم داد. اگر دوست داری کسی را ببینی که دین را انکار می‌کند، به کسی نگاه کن که یتیم را می‌راند و بر اطعام مسکین تشویق نمی‌کند.

[آیت‌ا… طالقانی، تفسیر پرتویی از قرآن:] فعل استفهامیِ «اَرأیت»، برای اعجاب و برانگیختن مخاطب است تا شخص مورد نظر (الذی…) و چهره‌ی باطنی و نامحسوس او را محسوس ببیند. شاید منظور از «الدین»، مطلقِ شریعت یا خصوصِ شریعت اسلام، یا جزاء و عالم قیامت باشد که از ارکان اعتقادی دین است. به قرینه‌ی «فویل للمصلین» … که پیوسته و متفرع به آیات قبل است و استفهام اَرأیت، مقصود از تکذیب در این آیه، باور نداشتن و تکذیب واقعی (و در عین حال اقرار به ظاهر) است نه انکار به زبان، پس نباید این آیات راجع به کافران یا افرادی از کفار قریش (چون ابی‌سفیان یا ابی‌جهل یا ولیدبن مغیره چنان‌که بعضی گفته‌اند) باشد.

استفهام «اَرأیت»، که ذهن مخاطب را برای دریافتِ مشهود و رؤیت مکذبین به دین آماده می‌نماید و اندیشه‌اش را برمی‌انگیزد برای همین است که در آیات بعد کسانی نشان داده و توصیف شوند که به‌ظاهرِ آئین خود را می‌آرایند و احکام آن، به‌خصوص نماز، را انجام می‌دهند، ولی درواقع و باطن، دین را تکذیب می‌نمایند و از آن‌چه از آثار و لوازم روح آن است سر می‌تابند.

[علامه طباطبایی، تفسیر المیزان:] كلمه «رؤیت» هم مى‌تواند به معناى دیدن با چشم باشد، و هم به معناى معرفت. و خطاب در این آیه شریفه به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) است، از آن جهت كه فردى شنونده است، نه از آن جهت كه پیامبر است؛ در نتیجه خطاب به عموم دنیا خواهد بود. و مراد از «دین»، جزاى روز جزاء است، پس كسى كه «دین» را تكذیب كند منكر معاد است.

***

فَذَٰلِكَ الَّذِی یدُعُّ الْیتِیمَ ﴿٢﴾ وَلَا یحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِینِ ﴿٣﴾

[امام موسی صدر:] «یَدُعُّ الیَتِیمَ» چنان‌که می‌گویند به معنای دور ساختن و راندن و طرد یتیم است. منکرِ دین حق یتیم را نادیده می‌گیرد، بر اطعام مسکین تشویق نمی‌کند و برای آن زمینه‌ای را آماده نمی‌کند و کاری صورت نمی‌دهد. بنابراین، رعایت حال یتیم و مسکین از شروط دین است و از بنیان‌های پذیرفتن ایمان. هر کس که این واجب عملی را منکر شود، خدا را انکار کرده و به او ایمان نیاورده و دین خدا را تکذیب کرده است. این بیان حجتی قاطع است که تعبیری بالاتر از آن نیست و جایی برای شک نمی‌گذارد: «أَرَأَیتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الیَتِیمَ وَ لایَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکینِ.» حقیقت این است که معنای درست ایمان به خدا و دین مستلزم رسیدگی و توجه به خلق خدا و امور جامعه و وضعیت مردم است، و در غیر این صورت ایمان در کار نیست. علت این است که ایمان به خدا معنای ایمان به آفریننده‌ی جهان، خدای عالمِ عادلِ رئوفِ رازقِ رحیم است، خدایی که هر صفت نیکو و شایسته‌ای از او آغاز می‌شود و به او نیز پایان می‌یابد، نقطه‌ی آغاز و پایان هر خیری. ایمان به خدا به این معنا مستلزم این است که ما به هستیِ بنیان نهاده شده بر حق و عدل ایمان داشته باشیم.

خداوند هستی را آفریده و او نیکوترین آفریننده‌هاست. پس هستی نیکوترینِ مخلوقات است و انسان نیز نیکوترینِ مخلوقات. هستی را بی‌کم و کاست و آدمی را با فطرتی نیکو آفریده. بر این اساس و بر اساس این‌که جامعه و وضعیت آن ساخته‌ی آدمی است، این بشر است که جامعه‌ای صالح یا ناصالح می‌سازد. در احادیث به این مسئله اشاره شده و در قرآن آمده است: «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت أَیدِی النّاس.» «به سبب اعمال مردم، فساد در خشکی و دریا آشکار شد.» [روم، 41]

پس اگر نقص و انحراف و پراکندگی و جهل و فقر و مرض در جامعه می‌بینیم، بی‌شک، این همه به دست خودمان است. ما خود این‌گونه خواسته‌ایم، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه. ما خودْ جامعه و شیوه‌ی حکومت را ساخته‌ایم. چگونگی‌ِ تقسیمِ مسئولیت‌ها میان مردم است که عقب‌ماندگی و یا پیشرفت را فراهم می‌سازد. قرآن به صراحت می‌گوید: «إنَّ اللهَ لا یغیّر ما بقومٍ حتی یُغیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم» «بی‌گمان خداوند وضع قومی را دگرگون نکند مگر آنکه آنها آنچه در خود دارند، دگرگون کنند» [رعد، 11] پس اوضاع جامعه‌ ساخته‌ی ماست و مشکلات اجتماعی و فقر و وجود مسکینی که طعام ندارد و یتیمی که سرپرستی ندارد، همه، نتیجه‌ی اراده و ساخته‌ی ماست.

پس همه‌ی این کمبودها نتیجه‌ی اعمال ماست و اگر ما به خدا و آخرت ایمان داشته باشیم، خود را مسئول آن می‌دانیم.

ایمان به خدا مستلزم پذیرفتن مسئولیت‌های اجتماعی است و این از ژرفای ایمان است. تنها کافی نیست که بگوییم الحمدلله من ملتزم به واجباتم هستم و نمازم را می‌‌خوانم، روزه‌ام را می‌گیرم، اما در عین حال همه‌ی آنچه را در پیرامونم می‌گذرد و بر مردم می‌رود، نادیده بگیرم.

بنابراین، بی‌احترامی به یتیم و رسیدگی نکردن به او و راندنش و بی‌توجهی به مسکین انکار دین است. این معنا در احادیث بسیاری آمده است، از جمله: «إنَّ الّذی یَموتُ فی بَلَدٍ لِأَجلِ الفَقرِ یَسلُبُ اللهُ البَرَکَۀَ مِن تِلکَ البَلدَۀِ» «خداوند برکت را از سرزمینی که در آن کسی از فقر بمیرد، دور می‌کند»؛ و یا اینکه «إنَّ اللهَ لایَنظُرُ إلی تِلکَ البَلدَۀ» «خداوند به آن سرزمین نگاه نمی‌کند»؛ و در حدیث دیگری آمده است: «و بَرَکاتُ اللهِ تَطَّلِعُ مِنَ القَریۀِ الَّتِی ماتَ فیها الفَقیر» «برکات خداوند از سرزمینی که فقیر در آن [از فقر] مرده است، دور می‌شود.»

فقیر از گرسنگی، بیماری، جهل، تغذیه‌ی سوء، نداشتن مسکن، نبود نور و هوای کافی در خانه، نبود سلامتی در منطقه، نبود پزشک، آب آلوده، و بسیاری از این قبیل چیزها می‌میرد، نه فقط به سبب گرسنگی. این‌ها همه مرگ است، مرگِ مردم به سبب فقر. بنابراین، اگر در جایی کسی بمیرد، خداوند همه‌ی اهالیِ آن‌جا را مسئول می‌داند. این سخن بدین معناست که عقب‌ماندگی مردم منطقه‌ای که به مرگ کسی می‌انجامد، مسئولیت فرد فردِ اهالی آن منطقه است: «وَ لو أَنَّ أَهلَ القُری آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ» «و اگر مردم قریه‌ها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمین برایشان مى‌گشودیم.» [اعراف، 96] «القری» یعنی گروه‌های انسانی، چه به صورت قبیله، چه به صورت روستا و یا شهر. پس مؤمن به خدا مسئولیت‌های اجتماعی‌اش را برعهده می‌گیرد و ایمانش مستلزم توجه به جامعه است.

[…] ایمان ما با زندگی عادی ما کاملاً در پیوند است. فعالیت‌های اجتماعی ما از ایمان به خداوند ریشه می‌گیرد. این است ایمانِ درست، ایمان زنده، ایمان تپنده و غیر از این، ایمانِ مرده است، ایمان فاسد، ایمان خواب، و اینها اصلاً ایمان نیست.

[علامه طباطبایی، تفسیر المیزان:] «فذلك الذى یدع الیتیم» یعنى آیا آن كس را كه روز جزا را تكذیب مى‌كند، از راه صفاتى كه لازمه‌ی تكذیب است، شناختى؟ اگر نشناختى پس بدان كه او كسى است كه یتیم را به زور از در خانه خود مى‌راند، و او را جفا مى‌كند، و از عاقبت عمل زشتش نمى‌ترسد، و اگر روز جزا را انكار نمى‌داشت چنین جراتى را به خود نمى‌داد، و از عاقبت عمل خود مى‌ترسید، و اگر مى‌ترسید به یتیم ترحم مى‌نمود.

«و لا یحض على طعام المسكین» كلمه «حض» به معناى تحریك و تشویق است، بعضى از مفسرین گفته‌اند: اگر تعبیر به طعام كرد، نه به اطعام، براى این بود كه اشاره كرده باشد به اینكه مسكین گویا مالك زكات و صدقه است و احتیاج ندارد به اینكه كسى به او اطعام كند؛ وقتى طعام را كه حق خود او است به او بدهند او دارد حقش را مى‌خورد نه اینکه اطعامش می‌کنند. همچنان كه در جاى دیگر فرموده : «و فى اموالهم حق للسائل و المحروم» «و در اموال ایشان [=پرواپیشگان] براى سائل و محروم حقى [معین‌] بود.» [ذاریات، 19].

بعضى دیگر گفته‌اند: طعام در آیه به معناى اطعام است. و اگر تعبیر به تشویق به طعام كرد، و نه به خود عمل (اطعام) براى این بود كه «حض» هم شامل تشویق عملى یعنى خود عمل اطعام مى‌‌شود، و هم شامل تشویق زبانى به آن.

   [آیت‌ا… طالقانی، تفسیر پرتویی از قرآن:] «فذلک»، جواب شرط مقدر و اشاره به دور است تا پس از آمادگی مخاطب، آن مکذب دور از دین و نزدیک به ظاهر آن، از نزدیک دیده و شناخته شود: اگر آماده‌ای و می‌خواهی دریابی که دین خدا فقط به انجام ظواهر و آداب و احکام نیست، فذلک …

کسی‌که یتیم نیازمند و بی‌پناه، و روی آورنده را به‌سختی و ترش‌روئی از خود می‌راند، و یا به‌خود وامی‌گذارد و سرپرستیش نمی‌نماید (بنا به قرائت یدع، به تخفیف عین) تا حقش ضایع و استعدادش فاسد می‌شود و کسی‌که نه خود بینوایی را سیر می‌‌نماید و نه دیگران را به سیر نمودن بینوایان برمی‌انگیزد، چگونه دین را تصدیق کرده و به آن ایمان آورده است؟ این همان مکذّب به دین است گرچه به ظاهر دین خود را بیاراید، گرچه نماز بگزارد.

 تأمل کنیم… [3]

  • [از پیامبر خدا(ص) درباره‌ی این فراز از قرآن که «وای بر مشرکان! آنان که زکات نمی‌پردازند و آنان كه به آخرت ناباورند» [سوره فصلت، 7-6] پرسش شد، فرمود:] خدا مشرکان را مورد عتاب قرار نمی‌دهد، [بلکه مقصود مسلمانان ظاهری هستند]؛ مگر نشنیده‌ای این سخن خداوند را که: «پس واى بر نمازگزاران، آنان كه از نمازشان غافلند، آنان كه ریا مى‌كنند، و از [دادن‌] ماعون خوددارى مى‌ورزند» [سوره ماعون، 7-4]؟ بدانید که ماعون، همان زکات است. [سپس فرمود:] سوگند به آن‌که جان محمّد در دست اوست، هیچ کس در چیزی از زکات مال خود به خدا خیانت نمی‌کند، مگر آن‌که مشرک به خدا است. (میزان‌الحکمه، 7780)
  • سوره حاقه، 36-33: او به خداى بزرگ نمى‌گروید * و به اطعام مسكین تشویق نمى‌كرد، * پس امروز او را در اینجا حمایتگرى نیست * و خوراكى جز چركابه [دوزخ] ندارد.
  • پیامبراکرم(ص): هركه صبح كند در حالی كه به امور مسلمانان اهتمام ندارد از ایشان نیست و هركه فریاد كمك‌خواهی مردی را بشنود و به كمكش نشتابد ‌مسلمان نیست. (میزان‌الحکمه ، 9000)
  • امام صادق(ع): هر کس از اصحاب ما که یکی از برادرانش از او برای نیازی طلب یاری کند و او با تمام توان به این یاری دادن برنخیزد، به خدا و رسول و مؤمنان خیانت کرده است. [راوی گوید: پرسیدم: «مقصودتان از مؤمنان چه کسانی‌اند؟» فرمود:] از زمان امیرالمؤمنین تا آخر ایشان. (ترجمه الحیاه، ج 4، ص 466)
  • پیامبر اکرم(ص): حكایت مؤمنان در دوستى ومهربانى و دلسوزى نسبت به یكدیگر، حكایت پیكر [آدمى] است، كه هرگاه عضوى از آن به درد آید سایر اعضاى بدن با شب نخوابیدن و تب‌دار شدن با آن همدردى مى‌كنند. (میزان‌الحکمه، 18586)

***

فَوَیلٌ لِّلْمُصَلِّینَ ﴿٤﴾ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿٥﴾

                [آیت‌ا… طالقانی، تفسیر پرتویی از قرآن:] «فویل»، متفرع به آیات قبل و اعلام نفرین و دوری از رحمت است. «المصلین»، راجع به همان مکذّبینِ [دین] توصیف شده است: آن‌ها که یتیم را می‌رانند و افسرده می‌دارند و به اطعام مسکین رغبت و ترغیب ندارند، پس «ویل»، یعنی زیان و دوری از رحمت، بر آن‌ها باد، اگرچه نمازگزارند [4] .

تصریح به ضمیر «هم» اشعار به تثبیت و تخصیص، و «عن صلاتهم» به‌جای «من صلاتهم» دلالت به روی‌گردانی و دوری از روح و حقیقت نماز (نه اجزاء و رکعات آن) دارد. این روح و حقیقت در رکعات و سجده‌ها و حمد و تسبیح، کامل و ظاهر می‌شود تا نمازگزار را از جواذب پست برهاند و از ذکر به فکر تحقق یابد و اسماء و صفات خالق در او تجلی نماید و منشأ خیر و رحمت به خلق گردد. پس اگر نمازگزار با آن تکبیرات ابتدائی و نهائی و حرکات رکوع و سجود و ذکر صفات ربوبی و تکرار رحمت رحمان و رحیم و تسبیح و تقدیسِ مبدأ این صفات و تسلیم به مشیت او، به این صفات تحقق و تقرب نیابد و وجودش منشأ رحمت و خیر نگردد، یکسره از نماز دور و غافل است.

[علامه طباطبایی، تفسیر المیزان:] در آیه‌ شریفه تكذیب‌گر روز جزا به چنین نمازگزارانى تطبیق شده، چون حرف «فاء» كه بر سر جمله آمده مى‌فهماند جمله مزبور نتیجه تكذیب روز جزا است و مى‌رساند چنین نمازگزارانى خالى از نفاق نیستند، چون تكذیب روز جزا تنها به این نیست كه به كلى آن را منكر شود، [بلکه] كسى هم كه تظاهر به ایمان مى‌كند و نماز مسلمانان را مى‌خواند، اما طورى مى‌خواند كه عملاً نشان مى‌دهد باكى از روز جزا ندارد، او نیز روز جزا را تكذیب كرده.

     [امام موسی صدر:] «فَوَیلٌ لِلمُصلِّینَ الّذینَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهُونَ وَ الَّذینَ هُم یُراؤُونَ وَ یَمنَعُونَ الماعُونَ». گمان می‌کنم که عبارت بعدی این سوره هم تأکید همان معنای اول است، اما به شکلی دیگر. نخست به صورت اجمالی مسئولیت های اجتماعی را بیان می‌کند: «أَرَأَیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بَِالدّینِ فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیم» اما عبارت بعدی صورت تفصیلی مشکل و حل آن و بیان آموزه‌ی مورد نظر است. می‌گوید: آیا نماز ستونِ دین نیست؟ آیا نماز از فحشا و منکر باز نمی دارد؟ مگر نه آنکه اگر نماز پذیرفته نشد، دیگر اعمال هم پذیرفته نمی‌شوند؟ آیا نماز مهم‌ترین واجب در اسلام نیست؟ این مسئله روشن است. با این همه «فَوَیلٌ لِلمُصلِّین»، کدام نمازگزاران؟ «الَّذینَ هُم عَن صَلاتِهم ساهُونَ و وَ الَّذینَ هُم یُراؤونَ وَ یَمنَعُونَ الماعُون» سه شرط و سه سبب و سه مانع منجر می‌شود که خداوند بگوید: «فَوَیلٌ لِلمُصلِّین». نخست: « الَّذینَ هُم عَن صَلاتِهم ساهُونَ». «ساهی» از سهو گرفته شده است و معنای سهو روشن است؛ گاهی می‌گوییم « الَّذینَ فی صَلاتِهم ساهُونَ». این سخن بدین معناست که من نماز می‌گزارم اما رکعت و یا بخش و سطری از نماز را فراموش می‌کنم. گاهی گفته می‌شود: «أَنا أَسهُو عَن صَلاتِی». معنای عبارت این است که من نمازم را فراموش کردم. اما معنای آیه نه این است و نه آن، زیرا در آیه می‌گوید: «فَوَیلٌ لِلمُصلِّین» یعنی فرض شده است که نماز به جای می‌آورد. پس معنای « الَّذینَ هُم عَن صَلاتِهم ساهُونَ» چیست؟

منظور کسی است که به روح نماز، به جوهره‌ی نماز، به نیت نماز، به شروط صحت نماز و به نقص در نماز اهمیتی نمی‌دهد. […] این مسئله در روایات بسیاری آمده است: «لیسَ منّی مَن استَخَفَّ بِصلاتِهِ» «از من نیست آن که نماز را کوچک می‌شمارد.»

نباید نماز را کوچک شمرد. قرآن تأکید می‌کند که نمازها را پاس دارید: «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواۀ» امر به محافظت از نماز غیر از امرِ به ادای نماز است. امر به نماز یعنی نماز را به جا آور، اما «نمازها را پاس دارید» یعنی مراقب نماز باشید، یعنی نماز را با همه‌ی شروط به جای آورید.

تأمل کنیم…

  • سوره معارج، 25-17: [آتش] هر آن کس را که پشت كرده و روى برتافته، * و [مالی] گرد آورده و انباشته، فرا مى‌خوانَد. * به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‌تاب‌] خلق شده است. * چون صدمه‌اى به او رسد عجز و لابه كند. * و چون خیرى به او رسد بخل ورزد. * غیر از نمازگزاران: * همان كسانى كه بر نمازشان پایدارى مى‌كنند؛ * و همانان كه در اموالشان حقى معلوم است، * براى سائل و محروم.
  • سوره مدثر، 47-42: [اهل بهشت، از مجرمان می‌پرسند:] «چه چیز شما را در آتش [= سَقَر] درآورد؟» * گویند: « از نمازگزاران نبودیم، * و بینوایان را غذا نمى‌دادیم، * و با بیهوده‌گویان بیهوده‌گویی می‌کردیم، * و روز جزا را دروغ مى‌شمردیم، * تا مرگ ما در رسید.»
  • سوره ذاریات، 19-15: پرهیزگاران در باغ‌ها و چشمه سارانند * آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مى‌گیرند، زیرا كه آن‌ها پیش از این نیكوكار بودند، * و از شب اندكى را مى‌غنودند، * و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مى‌كردند، * و در اموالشان براى سائل و محروم حقى [معین‌] بود.
  • سوره انفال، 4-2: مؤمنان، همان كسانى‌اند كه چون خدا یاد شود دل‌هایشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توكل مى‌كنند؛ * همانان كه نماز را به پا مى‌دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‌ایم انفاق مى‌كنند. * آنان هستند كه حقاً مؤمنند، براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزىِ نیكو خواهد بود.
  • سوره بقره، 3: آنان كه به غیب ایمان مى‌آورند، و نماز را بر پا مى‌دارند، و از آنچه به ایشان روزى داده‌ایم انفاق مى‌كنند […] .
  • سوره بینه، 5: و فرمان نیافته بودند جز اینكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحید گراییده‌اند، دین [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند، و دین [ثابت و] پایدار همین است.
  • سوره هود، 87: [مشرکان] گفتند: « ای شعیب، آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدران ما می‌پرستیده‌اند رها‌ کنیم، یا در‌اموال خود به میل خود تصرف نکنیم؟»
  • سوره توبه، 54: و هیچ چیز مانع پذیرفته شدن انفاق‌هاى آنان نشد جز اینكه به خدا و پیامبرش كفر ورزیدند، و جز با [حال‌] كسالت نماز به جا نمى‌آورند، و جز با كراهت انفاق نمى‌كنند.
  • پیامبر اکرم(ص): روزگاری فرا رسد که مردم در مساجد خود جمع می‌شوند و نماز می‌خوانند، اما مؤمنی در میان آن‌ها وجود ندارد. (میزان‌الحکمه، 10663)
  • پیامبر اکرم(ص): خداوند به من وحی فرمود که: ای برادر فرستادگان، ای برادر بیم دهندگان! به مردم خود هشدار ده که تا وقتی نسبت به یکی از بندگان من به گردن خود مظلمه و حقی دارند وارد هیچ یک از خانه‌های من نشوند، زیرا تا زمانی که در پیشگاه من به نماز ایستاده‌اند، آنان را لعنت می‌کنم مگر این‌که آن مظلمه را رد کنند. (میزان‌الحکمه، 10624)
  • امام صادق(ع): کسی که زکات ندهد، نماز ندارد. (میزان‌الحکمه، 10659)
  • پیامبر اکرم(ص): هشت کس‌اند که نمازشان پذیرفته نمی‌شود: […] و کسی که زکات نمی‌دهد […] و پیشوای قومی که با آنان نماز بخواند در حالی که از او ناراضی هستند […] (میزان‌الحکمه، 10634)
  • امام صادق(ع): خداوند تبارك و تعالى فرموده است: من نماز كسى را مى‌پذیرم كه در برابر عظمت من فروتن باشد، به خاطر من نفس خود را از شهوت‌ها باز دارد، روزش را با یاد من سپرى كند، بر آفریدگان من بزرگى نفروشد، گرسنه را غذا دهد، برهنه را بپوشاند، به مصیبت دیده رحم كند و غریب را جاى دهد […]. (میزان‌الحکمه، ۱۰۷۷۹)
  • پیامبر اکرم(ص): خداوند ابراهیم را خلیل خود نکرد مگر از آن رو که مردم را اطعام می‌کرد، و شب هنگام که مردم خفته بودند او نماز می‌خواند. (میزان‌الحکمه، 10738)
  • سوره شوری 38-36: و آنچه به شما داده شده، برخوردارى [و كالاى‌] زندگى دنیاست، و آنچه پیش خداست براى كسانى كه گرویده‌اند و به پروردگارشان اعتماد دارند بهتر و پایدارتر است؛ * و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاری‌ها خود را به دور مى‌دارند و چون به خشم درمى‌آیند درمى‌گذرند * و كسانى كه [نداى‌] پروردگارشان را پاسخ [مثبت‌] داده و نماز برپا داشته‌اند و كارشان در میانشان مشورت است و از آنچه روزی‌شان داده‌ایم انفاق مى‌كنند.
  • سوره انبیاء، 73: و آنان را پیشوایانى قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت مى‌كردند، و به ایشان انجام دادن كارهاى نیك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كردیم و آنان پرستنده ما بودند.
  • سوره حج، 41-40: […] و قطعاً خدا به كسى كه [دین‌] او را یارى مى‌كند، یارى مى‌دهد، چرا كه خدا سخت نیرومند شكست‌ناپذیر است. * همان كسانى كه چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و به كارهاى پسندیده وامى‌دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى‌دارند، و فرجام همه‌ی كارها از آنِ خداست.

***

الَّذِینَ هُمْ یرَاءُونَ ﴿٦﴾ وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿٧﴾

              [آیت‌ا… طالقانی، تفسیر پرتویی از قرآن:] این دو آیه عطفِ بیان و همچون جواب از سؤالِ مقدّری است: آن‌ها که نمازگزارند و از روح نماز دور و غافلند، چرا نماز می‌خوانند؟ ـ تا خود را به ظاهرالصلاحی بیارایند و تا در صف نمازگزاران وارد شوند و خود را بنمایند و از برکات اجتماع آن پاکدلان بهره‌مند گردند ـ اگر این‌ها نمازگزاران بااخلاصند چرا مانع ماعون می‌گردند؟

از معانی لغوی و موارد استعمال لغت خاص ماعون معلوم می‌شود که معنای اصلی آن مطلقِ منابعِ فیاض طبیعت است و سپس به آلات و وسائل عمومیِ تولید و زندگی که برای همه فراهم نمی‌شود و باید در دسترس همه باشد نیز اطلاق شده. آن‌چه مفسرین درباره‌ی لغت ماعون احتمال داده‌اند: «دیگ بزرگ، تیشه، دلو، اثاث خانه، آب، نمک» بیان مواردی است که در زمان‌های گذشته مورد نظر بوده و در دسترس عموم نبوده و آنچه در بعضی روایات آمده که مقصود از ماعون زکات یا قرض است گویا نظر به حق قانونی و عمومی است بر کسانی‌که بیشتر از سرمایه‌های عمومی بهره‌مندند.

اگر نماز این نمازگزاران، [به راستی] دور از ریا و برای قرب به خدا باشد باید بکوشند تا منابع زندگی و وسائل عمومی آن در دسترس همه واقع شود و باید حقوق مشروعه‌ی خلق را ادا کنند و باید چشمشان به سوی خدا و دستشان برای دستگیری بینوایان و ستم‌زدگان باز باشد. اگر چنین بودند و خود را مسئول خلق دانستند، نماز را در معنا و صورت به‌پا داشته‌اند، وگرنه تنها نمازگزار ریاکارند: «المصلین …» نه بر پادارنده‌ی نماز: «یقیمون ـ مقیمون ـ اقام‌الصلوۀ» که قرآن در مقام تعریف و تمجید از متقین مخلصین، بیان نموده.

آن‌ها که نماز می‌گزارند ولی اقامه‌ی نماز نمی‌نمایند، چون میدان دیدشان از سود و شهوات و آرزوهای محدود خود پیش‌تر نمی‌رود، خدا و دین و نماز و احکام و وابستگی به این‌ها را (چون یهودیان) وسیله‌ای برای در انحصار آوردن وسائل و منابع زندگی گرفته‌اند. به‌پادارندگان نمازی که پیوستگی با خالق و خلق است منشأ برکت و رحمت و خیرند، اما این‌ها سزاوار «ویل»، همان ویلی که سزای ربایندگان اموال مردم از طریق کیل و وزن است: «ویل للمطففین …» [مطففین، 1] و سزای سرکشانیست که شخصیت دیگران را در هم می‌شکنند و اموالشان را می‌برند «ویل لکل همزۀ لمزۀ …» [همزه، 1] ـ رجوع شود به شرح و تفسیر این آیات [در تفسیر پرتویی از قرآن] ـ هر یک از این‌ها به صورتی و از راهی، حقوق حیاتی و سرمایه‌ی عمومی مردم را می‌ربایند، عده‌ای با گردن‌کشی و زور، عده‌ای به وسیله‌ی ترازو و دادوستد و گروهی با چهره‌ی نماز و دین. از نظر قرآن کریم همه‌ی این‌ها سزاوار نفرین «ویل» و محکومند، یا باید اصلاح شوند و یا اجتماع مسلمانان از آن‌ها پاک گردد.

فعل «یمنعون»، اِشعار به این دارد که ماعون به وضع و اقتضای طبیعی، برای انتفاع عموم است و آن‌چه آن را محدود و عموم را از بهره‌برداری محروم می‌دارد، همین مردمان مانع و متجاوزند. پس برای برگشت به وضع اصلی و طبیعی که تعمیم منابع ثروت است باید این مانع‌ها برکنار شوند و دستشان کوتاه گردد.

  [علامه طباطبایی، تفسیر المیزان:] كلمه «ماعون» به معناى هر عملى و هر چیزى است كه به شخصى محتاج داده شود، و حاجتى از حوائج زندگى او را بر آورد، مانند قرض و هدیه و عاریه و امثال آن.

[امام موسی صدر:] «الَّذینَ هُم یُراؤُونَ»؛ ریا چیست؟ ریا بدین معناست که انسان نماز می‌خواند، اما نه برای خدا بلکه برای مردم و برای کسب مجد. ریا چه در جزئی از نماز باشد، چه در شروط و شکل و مستحبات، آن را باطل می‌کند.

ریا بیماری دشواری است. آدمی از جایی که گمان نمی‌برد، گرفتار ریا می‌شود. اگر آدمی هوشیار نباشد و اگر به دقت انگیزه‌هایش را در نماز، چه به صورت کلی و چه به صورت جزئی، بررسی نکند، گرفتار این بیماری می‌شود. بی‌شک نمازی که از روی ریا باشد، انسان را از خدا دور می‌سازد.

نمازی که برای خداست، ایمان را قوی‌تر می‌کند، چون آدمی ایمانش را در عملش به کار گرفته است. گویی ایمان به خدا را تغذیه می‌کند. این سخن ضمن بیش از پانزده روایت در تفاسیر شیعه و سنی آمده است. بیشتر این روایات از پیامبر اکرم(ص) است.

امّا آیه‌ی «یَمنَعُونَ الماعُونَ» نشانه و رمز است؛ کسانی‌که مانع همکاری و کمک به همسایه می‌شوند، کسانی‌که کمک خود را از خلق خدا دریغ می‌کنند. بار دگر به نقطه‌ی آغاز رسیدیم؛ نمازی که ستون دین است، نمازی که مسئله‌ی اصلی دین است، اگر همراه با سهل‌انگاری باشد و یا از روی ریا باشد و یا همراه با نادیده گرفتن نیاز دیگران باشد، پس وای بر نمازگزاران. می‌بینیم که این سوره‌ی مبارک چگونه ابعاد گوناگون دین را با هم پیوند می‌زند: میان ایمان به خدا و تصدیق روز جزا و نماز برای خدا و تلاش برای اصلاح نیت و خدمت به یتیم و کمک به یتیم و همکاری و کمک به دیگران پیوند برقرارمی‌سازد.

خلاصه‌ی آیات این است که دین مجموعه‌ای جدایی‌ناپذیر است؛ نمی‌توان مدعی ایمان به خدا و قلب پاک شد، اما امور دیگران و مصلحت دیگران و نیاز دیگران را نادیده گرفت.

[علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، بحث روایی:] و در كافى به سند خود از محمد بن فضیل روایت كرده كه گفت: از عبد صالح ـ موسى بن جعفر ـ (علیه السلام) از مفاد كلام خداى عزوجل پرسیدم كه مى‌فرماید: «الذین هم عن صلاتهم ساهون»، فرمود: كسى است كه حق نماز را ضایع كند.

از على بن ابیطالب روایت كرده‌اند كه در تفسیر «الذین هم یراؤون» فرمود: یعنى با نماز خود ریا مى‌كنند.

و در كافى به سند خود از ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) روایت آورده كه در ضمن حدیثى فرمود: منظور از ماعون در جمله «و یمنعون الماعون » قرضى است كه بدهى و احسانى است كه بكنى، و اثاث خانه‌اى است كه به عاریه بدهى، زكات هم یكى از مصادیق ماعون است.

در این روایت ماعون به زكات هم تفسیر شده، و این تفسیر از طرق اهل سنت نیز از على (علیه السلام) روایت شده، نظیر روایتى كه در درّ منثور به این عبارت آمده: «ماعون» زكات واجب است كه از آن مضایقه مى‌كنند، و به نماز خویش خودنمایى و ریا مى‌كنند، امّا مانع زكات خود مى‌شوند.

و در درّ منثور است كه ابن قانع از على بن ابى طالب روایت كرده كه گفت: از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) شنیدم مى‌فرمود: «مسلمان برادر مسلمان است، وقتى با او برخورد مى‌كند، سلامش مى‌گوید، و او سلام را به وجهى بهتر به وى بر مى‌گرداند، یعنى او باید سلام كند و این باید علیك بگوید و باید كه ماعون را از او دریغ ندارد.» پرسیدم: «یا رسول اللّه ماعون چیست؟» فرمود: «از سنگ گرفته تا آهن و از آب گرفته تا هر چیز دیگر.»

تأمل کنیم…

  • سوره بقره، 264: اى كسانى كه ایمان آورده‌اید، صدقه‌هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنید، مانند كسى كه مالش را براى خودنمایى به مردم، انفاق مى‌كند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارایى است كه بر روى آن، خاكى [نشسته‌] است، و رگبارى به آن رسیده و آن [سنگ‌] را سخت و صاف بر جاى نهاده است. آنان [=ریاكاران‌] نیز از آنچه به دست آورده‌اند، بهره‌اى نمى‌برند؛ و خداوند، گروه كافران را هدایت نمى‌كند.
  • سوره نساء 39-36: و خدا را بپرستید، و چیزى را با او شریك مگردانید؛ و به پدر و مادر احسان كنید؛ و درباره‌ی خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه‌ی خویش و همسایه‌ی بیگانه و همنشین و در راه ‌مانده و بردگان خود [نیكى كنید]، كه خدا كسى را كه متكبر و فخرفروش است دوست نمى‌دارد؛ * همان كسانى كه بخل مى‌ورزند، و مردم را به بخل وامى‌دارند، و آنچه را خداوند از فضل خویش بدان‌ها ارزانى داشته پوشیده مى‌دارند، و براى كافران عذابى خواركننده آماده كرده‌ایم؛ * و كسانى كه اموالشان را براى نشان‌ دادن به مردم انفاق مى‌كنند، و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند. و هر كس شیطان یار او باشد، چه بد همدمى است * و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان مى‌آوردند، و از آنچه خدا به آنان روزى داده، انفاق مى‌كردند، چه زیانى برایشان داشت؟ و خدا به [كار] آنان داناست.
  • سوره نساء، 142: منافقان، با خدا نیرنگ مى‌كنند، و حال آنكه او با آنان نیرنگ خواهد كرد؛ و چون به نماز ایستند با كسالت برخیزند. با مردم ریا مى‌كنند و خدا را جز اندكى یاد نمى‌كنند.
  • امام علی(ع): و برخی از مردم با کار آخرت دنیا را می‌طلبند و با کار دنیا آخرت را نمی‌جویند. خود را با وقار نشان می‌دهند و با گام‌های نزدیک به هم (و سنگین) راه می‌روند، دامن جامه‌ی خود را بالا می‌زنند و خود را امین مردم وانمود می‌کنند، پرده‌پوشی خدا را وسیله‌ی گناه قرار می‌دهند. (میزان‌الحکمه، 6777)
  • پیامبر اکرم(ص): مبغوض‌ترین بنده نزد خداوند کسی است که جامگانش بهتر از کردارش باشد، جامه‌اش جامه‌ی پیامبران باشد و کردارش کردار جباران و گردنکشان. (میزان‌الحکمه، 6778)
  • پیامبر اکرم(ص): فرشته با خوشحالی عمل بنده را بالا می‌برد و چون کارهای نیکش را بالا برد؛ خدای عزوجل می‌فرماید: آن‌ها را در سجّین [5] گذارید؛ این کارها برای من انجام نشده است. (میزان‌الحکمه، 6780)
  • امام باقر(ع): از پیامبر خدا سؤال شد که «فردا[ی قیامت] نجات در چیست؟» رسول خدا(ص) فرمود: «راه نجات فقط این است که با خدا از در نیرنگ در نیایید که در این صورت با شما از در خدعه درآید؛ زیرا هر که بخواهد خدا را گول زند خداوند نیز با او خدعه کند و ایمانش را بگیرد. او اگر فهم داشته باشد در حقیقت خود را گول زده است.» عرض شد: «چگونه با خداوند خدعه می‌کند؟» فرمود: «به فرمان خدا عمل کند، امّا نیّتش غیر خدا باشد.» (میزان‌الحکمه، 6791)
  • امام علی(ع): ریاکار چهار نشانه دارد: در تنهایی تنبل است، در میان مردم کوشا و فعال است، اگر در کاری از او ستایش کنند، آن را بیشتر انجام می‌دهد و اگر ستایش نکنند کم انجام می‌دهد. (میزان‌الحکمه، 6808)
  • پیامبر اکرم(ص): بهشت به سخن در آمد و گفت من بر هر بخیل و ریاکاری حرام هستم. (میزان‌الحکمه، 6830)
  • امام علی (ع): هر کار نیکویی که برای رضای خدای تعالی انجام نگیرد، زشتی ریا بر آن است و میوه‌اش زشتی کیفر است. (میزان‌الحکمه، 6831)
  • [از پیامبر خدا(ص) درباره‌ی این فراز از قرآن که «وای بر مشرکان! آنان که زکات نمی‌پردازند و آنان كه به آخرت ناباورند» [سوره فصلت، 7-6] پرسش شد، فرمود:] خدا مشرکان را مورد عتاب قرار نمی‌دهد، [بلکه مقصود مسلمانان ظاهری هستند]؛ مگر نشنیده‌ای این سخن خداوند را که: «پس واى بر نمازگزاران، آنان كه از نمازشان غافلند، آنان كه ریا مى‌كنند، و از [دادن‌] ماعون خوددارى مى‌ورزند» [سوره ماعون، 7-4]؟ بدانید که ماعون، همان زکات است. [سپس فرمود:] سوگند به آن‌که جان محمّد در دست اوست، هیچ کس در چیزی از زکات مال خود به خدا خیانت نمی‌کند، مگر آن‌که مشرک به خدا باشد. (میزان‌الحکمه، 7780)
  • شخصی نزد امام صادق(ع) آمد و از ایشان پرسید: «زکات واجب مال چقدر است؟» فرمود: «مقصودت زکات ظاهری است یا باطنی؟» عرض کرد: «هر دو.» فرمود: «زکات ظاهری در هر هزار درهم بیست و پنج درهم واجب است و زکات باطنی این است که وقتی برادرت به چیزی نیازمندتر‌ از تو بود، او را بر خود ترجیح دهی.» (میزان‌الحکمه، 7792)
  • امام صادق(ع): مسلمان برادر مسلمان است و حق مسلمان بر برادرش این است که اگر برادرش گرسنه باشد سیر نخورد و اگر برادرش تشنه باشد سیراب نشود و هرگاه برادرش جامه ندارد، جامه [زیادی] نپوشد، پس حق مسلمان بر برادر مسلمان حق بزرگی است! (ترجمه الحیاه، ج 5، ص 141)
  • مردی نزد پیامبر(ص) آمد و پرسید: «آیا در اموال حقی جز زکات وجود دارد؟» پیامبر(ص) فرمود: «مسلمان باید هرگاه گرسنه‌ای از او غذا بخواهد غذایش دهد و هرگاه برهنه‌ای از او لباس خواهد وی را بپوشاند.» آن مرد گفت: «بیم آن می‌رود که دروغ بگوید.» پیامبر(ص) فرمود: «آیا بیم آن نمی‌رود که راست بگوید؟» (میزان‌الحکمه، 8328)
  • امام صادق(ع): آیا‌ تصوّر مى‏كنى‌ كه‌ اگر خداوند به كسانى‌ مالى‌ داده است، بدین علت بوده که احترامى‌ نزد او داشته‏اند‌، و اگر به كسانى‌ مال نداده است، از آن روست که در نظرش قدر و منزلتى‌ نداشته‏اند‌؟ نه! بلكه‌ مال، مال خداست؛ و آن را در نزد برخى‌ به امانت مى‏گذارد‌، و بر آنان روا می‌دارد كه از این مال با میانه‌روی بخورند و بیاشامند و بپوشند و ازدواج كنند و از وسیله‌ی سواری بهره‌مند شوند، و آنچه می‌ماند را به فقرای مؤمنان بدهند، و نابسامانی زندگی آنان را به سامان آورند. پس هر كس چنین كند، آنچه می‌خورد و می‌آشامد و سوار می‌شود و ازدواج می‌كند، بر وی حلال است، و آنچه از این‌اندازه بگذرد بر وی حرام است. [سپس امام این آیه را خواند:] « اسراف مكنید كه خدا اسراف‌كنندگان را دوست نمی‌دارد» [سوره انعام، 141] [و فرمود:] آیا خیال می‌كنید كه خدا مردی را بر مالی كه به او عطا كرده است امین می‌داند، كه برای خود اسبی به ده هزار درهم بخرد، با اینكه اسب بیست درهمی‌برای او بس است، […] حال آنکه فرموده است: « اسراف مكنید كه خدا اسراف‌كنندگان را دوست نمی‌دارد»؟! (میزان‌الحکمه، 19494)

امام علی(ع) [در وصیت به حسن و حسین علیهماالسلام، هنگامی كه ابن‌ملجم او را ضربت زد:] […] شما و همه‌ی فرزندانم و کسانم و آن را که نامه‌ی من بدو رسد، سفارش می‏کنم به پروای خدا را داشتن و آراستن کارهایتان، و اصلاح بین خود، که من از جدّ شما شنیدم که می‏گفت: «اصلاح کردن [رابطه] میان مردمان از همه‌ی نماز و روزه‌ها برتر است». خدا را! خدا را! درباره‌ی یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید، و نزد خود ضایعشان مگذارید. و خدا را! خدا را! همسایگان را بپایید كه سفارش شده‌ی پیامبر شمایند، پیوسته درباره‌ی آنان سفارش مى‌‏فرمود چندان كه گمان بردیم براى آنان ارثى معین خواهد نمود. و خدا را! خدا را! درباره‌ی قرآن، مبادا دیگرى بر شما پیشى گیرد در رفتار به حكم آن. […] و خدا را! خدا را! درباره‌ی جهاد در راه خدا به مال‌هاتان و به جان‌هاتان و زبان‌هاتان! بر شما باد به یكدیگر پیوستن و بذل و بخشش به یكدیگر. مبادا از هم روى بگردانید، و پیوندِ هم را بگسلانید. امر به معروف و نهى از منكر را وا مگذارید كه بدترین‌های شما حكمرانى شما را به دست گیرند، آن‌گاه دعا كنید و اجابت نگردد. (نهج‌البلاغه، نامه 47)


[1] رجوع کنید به تفسیر آیات 3-1

[2] تفسیر امام موسی صدر از سوره ماعون از این کتاب نقل شده است: برای زندگی (گفتارهای تفسیری)، مؤسسه فرهنگی-تحقیقاتی امام موسی صدر، تهران، 1390

[3] بخش‌های «تأمل کنیم» گزیده‌ای از آیات و احادیث مرتبط است و از سه تفسیر یاد شده نقل نشده است.

[4] امام باقر(ع) : درباره‌ی [کم‌فروشی در] پیمانه كردن این آیه نازل شده است: «وَیلٌ لِلمطَفِّفین» [سوره مطففین، 1]؛ و خدا تا كسی را كافر نخواند، كلمه «ویل» را درباره او به كار نمی‌برد، چنانكه فرموده است: «فَویلٌ لِلَّذین كَفروا من مشهدِ یومٍ عظیم» [سوره مریم(س)، 37]. (ترجمه الحیاة، ج3، ص528)

[5] سجّین: زندان، دیوان اعمال گنهکاران و کفار