- «ایمان نمیآورید مگر آنکه یکدیگر را دوست بدارید…» (در اهمیت، ضرورت و آثار نیکی به دیگران)
- «بحران گرسنگی» (علتها، پیامدها، راهکارها)
آن که در رفع نیاز محرومین نمیکوشد بیباور به دین و قیامت است [۱]
(گزیدهای از تفسیرهای امام موسی صدر، علامه طباطبایی و آیتالله طالقانی بر سوره ماعون)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
أَرَأَیتَ الَّذِی یکَذِّبُ بالدِّینِ ﴿١﴾ فَذَٰلِکَ الَّذِی یدُعُّ الْیتِیمَ ﴿٢﴾ وَلَا یحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿٣﴾
فَوَیلٌ لِّلْمُصَلِّینَ ﴿۴﴾ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾ الَّذِینَ هُمْ یرَاءُونَ ﴿۶﴾ وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿٧﴾
به نام خداوند رحمتگر مهربان
آیا کسى را که [روز] جزا را دروغ میانگارد، شناختی؟ (۱) این همان کس است که یتیم را به سختى مىرانَد، (۲) و به خوراک دادن بینوا ترغیب نمىکند. (۳) پس واى بر نمازگزاران، (۴) آنان که از نمازشان غافلند، (۵) آنان که ریا مىکنند، (۶) و از [دادن] ماعون [=وسایل و مایحتاج خانه] باز میدارند. (۷)
***
أَرَأَیتَ الَّذِی یکَذِّبُ بِالدِّینِ ﴿١﴾
[امام موسی صدر [۲] :] حقیقت این است که هنگامیکه این آیات را میخواندم، گویی مطلب نوی یافتهام که پیش از این آنرا تصور نمیکردم. از آموزههای اسلامی و روایات پیامبر(ص) معنایی نزدیک به معنای این آیات درمییافتم. در حدیث آمده است: «ما آمَنَ بِاللهِ وَ الیَومِ الآخِرِ مَن باتَ شَبعاناً وَ جارُهُ جائِعِ.» «کسی که شب را سیر بخوابد در حالیکه همسایهاش گرسنه است، به خدا و آخرت ایمان ندارد.»
از این حدیث درمییافتم که پیوندی ژرف میان ایمان به خدا و رسیدگی به امور مردم وجود دارد. ایمانِ اسلامی ایمانی انتزاعی نیست که فقط مخصوص قلب و احساس آدمی باشد. ایمانِ اسلامی بیآنکه این ایمان در عمل و ذات و پیرامون آدمی و رسیدگی به امور مردم تجلی یابد، او را به آفرینندهی هستی پیوند نمیزند. پیوندی ژرف میان ایمان به خدا و خدمت به مردم و تلاش برای سعادت آنان است: «مَن أَصبَحَ وَ لَم یَهتَم بِأُمورِ المُسلمِینَ فَلَیسَ بِمُسلِمٍ» «آنکه صبح میکند و به امور مسلمین اهتمام ندارد، مسلمان نیست.» اما در قرآن آیاتی به این صراحت ندیده بودم، با اینکه بارها پیش از این سورهی ماعون را خوانده بودم. حقیقت این است که بنا بر روایات، قرآن گنجی است که شگفتیهایش پایانی ندارد و ژرفایش دستنیافتنی است. هر گاه انسان با آگاهی بیشتری قرآن را بخواند، مطلب نوی مییابد.
«اَرأیت الذی یکذِّب بالدّین» «آیا دیدهای کسی را که منکر دین است؟» کسی که خدا و رسولش و آخرت و احکام را انکار میکند؟ […] «أَرأَیتَ» یعنی دوست داری که ببینی؟ اگر منکر دین را ندیدهای، من او را به تو نشان خواهم داد. اگر دوست داری کسی را ببینی که دین را انکار میکند، به کسی نگاه کن که یتیم را میراند و بر اطعام مسکین تشویق نمیکند.
[آیتا… طالقانی، تفسیر پرتویی از قرآن:] فعل استفهامیِ «اَرأیت»، برای اعجاب و برانگیختن مخاطب است تا شخص مورد نظر (الذی…) و چهرهی باطنی و نامحسوس او را محسوس ببیند. شاید منظور از «الدین»، مطلقِ شریعت یا خصوصِ شریعت اسلام، یا جزاء و عالم قیامت باشد که از ارکان اعتقادی دین است. به قرینهی «فویل للمصلین» … که پیوسته و متفرع به آیات قبل است و استفهام اَرأیت، مقصود از تکذیب در این آیه، باور نداشتن و تکذیب واقعی (و در عین حال اقرار به ظاهر) است نه انکار به زبان، پس نباید این آیات راجع به کافران یا افرادی از کفار قریش (چون ابیسفیان یا ابیجهل یا ولیدبن مغیره چنانکه بعضی گفتهاند) باشد.
استفهام «اَرأیت»، که ذهن مخاطب را برای دریافتِ مشهود و رؤیت مکذبین به دین آماده مینماید و اندیشهاش را برمیانگیزد برای همین است که در آیات بعد کسانی نشان داده و توصیف شوند که بهظاهرِ آئین خود را میآرایند و احکام آن، بهخصوص نماز، را انجام میدهند، ولی درواقع و باطن، دین را تکذیب مینمایند و از آنچه از آثار و لوازم روح آن است سر میتابند.
[علامه طباطبایی، تفسیر المیزان:] کلمه «رؤیت» هم مىتواند به معناى دیدن با چشم باشد، و هم به معناى معرفت. و خطاب در این آیه شریفه به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) است، از آن جهت که فردى شنونده است، نه از آن جهت که پیامبر است؛ در نتیجه خطاب به عموم دنیا خواهد بود. و مراد از «دین»، جزاى روز جزاء است، پس کسى که «دین» را تکذیب کند منکر معاد است.
***
فَذَٰلِکَ الَّذِی یدُعُّ الْیتِیمَ ﴿٢﴾ وَلَا یحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿٣﴾
[امام موسی صدر:] «یَدُعُّ الیَتِیمَ» چنانکه میگویند به معنای دور ساختن و راندن و طرد یتیم است. منکرِ دین حق یتیم را نادیده میگیرد، بر اطعام مسکین تشویق نمیکند و برای آن زمینهای را آماده نمیکند و کاری صورت نمیدهد. بنابراین، رعایت حال یتیم و مسکین از شروط دین است و از بنیانهای پذیرفتن ایمان. هر کس که این واجب عملی را منکر شود، خدا را انکار کرده و به او ایمان نیاورده و دین خدا را تکذیب کرده است. این بیان حجتی قاطع است که تعبیری بالاتر از آن نیست و جایی برای شک نمیگذارد: «أَرَأَیتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الیَتِیمَ وَ لایَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکینِ.» حقیقت این است که معنای درست ایمان به خدا و دین مستلزم رسیدگی و توجه به خلق خدا و امور جامعه و وضعیت مردم است، و در غیر این صورت ایمان در کار نیست. علت این است که ایمان به خدا معنای ایمان به آفرینندهی جهان، خدای عالمِ عادلِ رئوفِ رازقِ رحیم است، خدایی که هر صفت نیکو و شایستهای از او آغاز میشود و به او نیز پایان مییابد، نقطهی آغاز و پایان هر خیری. ایمان به خدا به این معنا مستلزم این است که ما به هستیِ بنیان نهاده شده بر حق و عدل ایمان داشته باشیم.
خداوند هستی را آفریده و او نیکوترین آفرینندههاست. پس هستی نیکوترینِ مخلوقات است و انسان نیز نیکوترینِ مخلوقات. هستی را بیکم و کاست و آدمی را با فطرتی نیکو آفریده. بر این اساس و بر اساس اینکه جامعه و وضعیت آن ساختهی آدمی است، این بشر است که جامعهای صالح یا ناصالح میسازد. در احادیث به این مسئله اشاره شده و در قرآن آمده است: «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت أَیدِی النّاس.» «به سبب اعمال مردم، فساد در خشکی و دریا آشکار شد.» [روم، ۴۱]
پس اگر نقص و انحراف و پراکندگی و جهل و فقر و مرض در جامعه میبینیم، بیشک، این همه به دست خودمان است. ما خود اینگونه خواستهایم، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه. ما خودْ جامعه و شیوهی حکومت را ساختهایم. چگونگیِ تقسیمِ مسئولیتها میان مردم است که عقبماندگی و یا پیشرفت را فراهم میسازد. قرآن به صراحت میگوید: «إنَّ اللهَ لا یغیّر ما بقومٍ حتی یُغیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم» «بیگمان خداوند وضع قومی را دگرگون نکند مگر آنکه آنها آنچه در خود دارند، دگرگون کنند» [رعد، ۱۱] پس اوضاع جامعه ساختهی ماست و مشکلات اجتماعی و فقر و وجود مسکینی که طعام ندارد و یتیمی که سرپرستی ندارد، همه، نتیجهی اراده و ساختهی ماست.
پس همهی این کمبودها نتیجهی اعمال ماست و اگر ما به خدا و آخرت ایمان داشته باشیم، خود را مسئول آن میدانیم.
ایمان به خدا مستلزم پذیرفتن مسئولیتهای اجتماعی است و این از ژرفای ایمان است. تنها کافی نیست که بگوییم الحمدلله من ملتزم به واجباتم هستم و نمازم را میخوانم، روزهام را میگیرم، اما در عین حال همهی آنچه را در پیرامونم میگذرد و بر مردم میرود، نادیده بگیرم.
بنابراین، بیاحترامی به یتیم و رسیدگی نکردن به او و راندنش و بیتوجهی به مسکین انکار دین است. این معنا در احادیث بسیاری آمده است، از جمله: «إنَّ الّذی یَموتُ فی بَلَدٍ لِأَجلِ الفَقرِ یَسلُبُ اللهُ البَرَکَۀَ مِن تِلکَ البَلدَۀِ» «خداوند برکت را از سرزمینی که در آن کسی از فقر بمیرد، دور میکند»؛ و یا اینکه «إنَّ اللهَ لایَنظُرُ إلی تِلکَ البَلدَۀ» «خداوند به آن سرزمین نگاه نمیکند»؛ و در حدیث دیگری آمده است: «و بَرَکاتُ اللهِ تَطَّلِعُ مِنَ القَریۀِ الَّتِی ماتَ فیها الفَقیر» «برکات خداوند از سرزمینی که فقیر در آن [از فقر] مرده است، دور میشود.»
فقیر از گرسنگی، بیماری، جهل، تغذیهی سوء، نداشتن مسکن، نبود نور و هوای کافی در خانه، نبود سلامتی در منطقه، نبود پزشک، آب آلوده، و بسیاری از این قبیل چیزها میمیرد، نه فقط به سبب گرسنگی. اینها همه مرگ است، مرگِ مردم به سبب فقر. بنابراین، اگر در جایی کسی بمیرد، خداوند همهی اهالیِ آنجا را مسئول میداند. این سخن بدین معناست که عقبماندگی مردم منطقهای که به مرگ کسی میانجامد، مسئولیت فرد فردِ اهالی آن منطقه است: «وَ لو أَنَّ أَهلَ القُری آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ» «و اگر مردم قریهها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم.» [اعراف، ۹۶] «القری» یعنی گروههای انسانی، چه به صورت قبیله، چه به صورت روستا و یا شهر. پس مؤمن به خدا مسئولیتهای اجتماعیاش را برعهده میگیرد و ایمانش مستلزم توجه به جامعه است.
[…] ایمان ما با زندگی عادی ما کاملاً در پیوند است. فعالیتهای اجتماعی ما از ایمان به خداوند ریشه میگیرد. این است ایمانِ درست، ایمان زنده، ایمان تپنده و غیر از این، ایمانِ مرده است، ایمان فاسد، ایمان خواب، و اینها اصلاً ایمان نیست.
[علامه طباطبایی، تفسیر المیزان:] «فذلک الذى یدع الیتیم» یعنى آیا آن کس را که روز جزا را تکذیب مىکند، از راه صفاتى که لازمهی تکذیب است، شناختى؟ اگر نشناختى پس بدان که او کسى است که یتیم را به زور از در خانه خود مىراند، و او را جفا مىکند، و از عاقبت عمل زشتش نمىترسد، و اگر روز جزا را انکار نمىداشت چنین جراتى را به خود نمىداد، و از عاقبت عمل خود مىترسید، و اگر مىترسید به یتیم ترحم مىنمود.
«و لا یحض على طعام المسکین» کلمه «حض» به معناى تحریک و تشویق است، بعضى از مفسرین گفتهاند: اگر تعبیر به طعام کرد، نه به اطعام، براى این بود که اشاره کرده باشد به اینکه مسکین گویا مالک زکات و صدقه است و احتیاج ندارد به اینکه کسى به او اطعام کند؛ وقتى طعام را که حق خود او است به او بدهند او دارد حقش را مىخورد نه اینکه اطعامش میکنند. همچنان که در جاى دیگر فرموده : «و فى اموالهم حق للسائل و المحروم» «و در اموال ایشان [=پرواپیشگان] براى سائل و محروم حقى [معین] بود.» [ذاریات، ۱۹].
بعضى دیگر گفتهاند: طعام در آیه به معناى اطعام است. و اگر تعبیر به تشویق به طعام کرد، و نه به خود عمل (اطعام) براى این بود که «حض» هم شامل تشویق عملى یعنى خود عمل اطعام مىشود، و هم شامل تشویق زبانى به آن.
[آیتا… طالقانی، تفسیر پرتویی از قرآن:] «فذلک»، جواب شرط مقدر و اشاره به دور است تا پس از آمادگی مخاطب، آن مکذب دور از دین و نزدیک به ظاهر آن، از نزدیک دیده و شناخته شود: اگر آمادهای و میخواهی دریابی که دین خدا فقط به انجام ظواهر و آداب و احکام نیست، فذلک …
کسیکه یتیم نیازمند و بیپناه، و روی آورنده را بهسختی و ترشروئی از خود میراند، و یا بهخود وامیگذارد و سرپرستیش نمینماید (بنا به قرائت یدع، به تخفیف عین) تا حقش ضایع و استعدادش فاسد میشود و کسیکه نه خود بینوایی را سیر مینماید و نه دیگران را به سیر نمودن بینوایان برمیانگیزد، چگونه دین را تصدیق کرده و به آن ایمان آورده است؟ این همان مکذّب به دین است گرچه به ظاهر دین خود را بیاراید، گرچه نماز بگزارد.
تأمل کنیم… [۳]
- [از پیامبر خدا(ص) دربارهی این فراز از قرآن که «وای بر مشرکان! آنان که زکات نمیپردازند و آنان که به آخرت ناباورند» [سوره فصلت، ۷-۶] پرسش شد، فرمود:] خدا مشرکان را مورد عتاب قرار نمیدهد، [بلکه مقصود مسلمانان ظاهری هستند]؛ مگر نشنیدهای این سخن خداوند را که: «پس واى بر نمازگزاران، آنان که از نمازشان غافلند، آنان که ریا مىکنند، و از [دادن] ماعون خوددارى مىورزند» [سوره ماعون، ۷-۴]؟ بدانید که ماعون، همان زکات است. [سپس فرمود:] سوگند به آنکه جان محمّد در دست اوست، هیچ کس در چیزی از زکات مال خود به خدا خیانت نمیکند، مگر آنکه مشرک به خدا است. (میزانالحکمه، ۷۷۸۰)
- سوره حاقه، ۳۶-۳۳: او به خداى بزرگ نمىگروید * و به اطعام مسکین تشویق نمىکرد، * پس امروز او را در اینجا حمایتگرى نیست * و خوراکى جز چرکابه [دوزخ] ندارد.
- پیامبراکرم(ص): هرکه صبح کند در حالی که به امور مسلمانان اهتمام ندارد از ایشان نیست و هرکه فریاد کمکخواهی مردی را بشنود و به کمکش نشتابد مسلمان نیست. (میزانالحکمه ، ۹۰۰۰)
- امام صادق(ع): هر کس از اصحاب ما که یکی از برادرانش از او برای نیازی طلب یاری کند و او با تمام توان به این یاری دادن برنخیزد، به خدا و رسول و مؤمنان خیانت کرده است. [راوی گوید: پرسیدم: «مقصودتان از مؤمنان چه کسانیاند؟» فرمود:] از زمان امیرالمؤمنین تا آخر ایشان. (ترجمه الحیاه، ج ۴، ص ۴۶۶)
- پیامبر اکرم(ص): حکایت مؤمنان در دوستى ومهربانى و دلسوزى نسبت به یکدیگر، حکایت پیکر [آدمى] است، که هرگاه عضوى از آن به درد آید سایر اعضاى بدن با شب نخوابیدن و تبدار شدن با آن همدردى مىکنند. (میزانالحکمه، ۱۸۵۸۶)
***
فَوَیلٌ لِّلْمُصَلِّینَ ﴿۴﴾ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾
[آیتا… طالقانی، تفسیر پرتویی از قرآن:] «فویل»، متفرع به آیات قبل و اعلام نفرین و دوری از رحمت است. «المصلین»، راجع به همان مکذّبینِ [دین] توصیف شده است: آنها که یتیم را میرانند و افسرده میدارند و به اطعام مسکین رغبت و ترغیب ندارند، پس «ویل»، یعنی زیان و دوری از رحمت، بر آنها باد، اگرچه نمازگزارند [۴] .
تصریح به ضمیر «هم» اشعار به تثبیت و تخصیص، و «عن صلاتهم» بهجای «من صلاتهم» دلالت به رویگردانی و دوری از روح و حقیقت نماز (نه اجزاء و رکعات آن) دارد. این روح و حقیقت در رکعات و سجدهها و حمد و تسبیح، کامل و ظاهر میشود تا نمازگزار را از جواذب پست برهاند و از ذکر به فکر تحقق یابد و اسماء و صفات خالق در او تجلی نماید و منشأ خیر و رحمت به خلق گردد. پس اگر نمازگزار با آن تکبیرات ابتدائی و نهائی و حرکات رکوع و سجود و ذکر صفات ربوبی و تکرار رحمت رحمان و رحیم و تسبیح و تقدیسِ مبدأ این صفات و تسلیم به مشیت او، به این صفات تحقق و تقرب نیابد و وجودش منشأ رحمت و خیر نگردد، یکسره از نماز دور و غافل است.
[علامه طباطبایی، تفسیر المیزان:] در آیه شریفه تکذیبگر روز جزا به چنین نمازگزارانى تطبیق شده، چون حرف «فاء» که بر سر جمله آمده مىفهماند جمله مزبور نتیجه تکذیب روز جزا است و مىرساند چنین نمازگزارانى خالى از نفاق نیستند، چون تکذیب روز جزا تنها به این نیست که به کلى آن را منکر شود، [بلکه] کسى هم که تظاهر به ایمان مىکند و نماز مسلمانان را مىخواند، اما طورى مىخواند که عملاً نشان مىدهد باکى از روز جزا ندارد، او نیز روز جزا را تکذیب کرده.
[امام موسی صدر:] «فَوَیلٌ لِلمُصلِّینَ الّذینَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهُونَ وَ الَّذینَ هُم یُراؤُونَ وَ یَمنَعُونَ الماعُونَ». گمان میکنم که عبارت بعدی این سوره هم تأکید همان معنای اول است، اما به شکلی دیگر. نخست به صورت اجمالی مسئولیت های اجتماعی را بیان میکند: «أَرَأَیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بَِالدّینِ فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیم» اما عبارت بعدی صورت تفصیلی مشکل و حل آن و بیان آموزهی مورد نظر است. میگوید: آیا نماز ستونِ دین نیست؟ آیا نماز از فحشا و منکر باز نمی دارد؟ مگر نه آنکه اگر نماز پذیرفته نشد، دیگر اعمال هم پذیرفته نمیشوند؟ آیا نماز مهمترین واجب در اسلام نیست؟ این مسئله روشن است. با این همه «فَوَیلٌ لِلمُصلِّین»، کدام نمازگزاران؟ «الَّذینَ هُم عَن صَلاتِهم ساهُونَ و وَ الَّذینَ هُم یُراؤونَ وَ یَمنَعُونَ الماعُون» سه شرط و سه سبب و سه مانع منجر میشود که خداوند بگوید: «فَوَیلٌ لِلمُصلِّین». نخست: « الَّذینَ هُم عَن صَلاتِهم ساهُونَ». «ساهی» از سهو گرفته شده است و معنای سهو روشن است؛ گاهی میگوییم « الَّذینَ فی صَلاتِهم ساهُونَ». این سخن بدین معناست که من نماز میگزارم اما رکعت و یا بخش و سطری از نماز را فراموش میکنم. گاهی گفته میشود: «أَنا أَسهُو عَن صَلاتِی». معنای عبارت این است که من نمازم را فراموش کردم. اما معنای آیه نه این است و نه آن، زیرا در آیه میگوید: «فَوَیلٌ لِلمُصلِّین» یعنی فرض شده است که نماز به جای میآورد. پس معنای « الَّذینَ هُم عَن صَلاتِهم ساهُونَ» چیست؟
منظور کسی است که به روح نماز، به جوهرهی نماز، به نیت نماز، به شروط صحت نماز و به نقص در نماز اهمیتی نمیدهد. […] این مسئله در روایات بسیاری آمده است: «لیسَ منّی مَن استَخَفَّ بِصلاتِهِ» «از من نیست آن که نماز را کوچک میشمارد.»
نباید نماز را کوچک شمرد. قرآن تأکید میکند که نمازها را پاس دارید: «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواۀ» امر به محافظت از نماز غیر از امرِ به ادای نماز است. امر به نماز یعنی نماز را به جا آور، اما «نمازها را پاس دارید» یعنی مراقب نماز باشید، یعنی نماز را با همهی شروط به جای آورید.
تأمل کنیم…
- سوره معارج، ۲۵-۱۷: [آتش] هر آن کس را که پشت کرده و روى برتافته، * و [مالی] گرد آورده و انباشته، فرا مىخوانَد. * به راستى که انسان سخت آزمند [و بىتاب] خلق شده است. * چون صدمهاى به او رسد عجز و لابه کند. * و چون خیرى به او رسد بخل ورزد. * غیر از نمازگزاران: * همان کسانى که بر نمازشان پایدارى مىکنند؛ * و همانان که در اموالشان حقى معلوم است، * براى سائل و محروم.
- سوره مدثر، ۴۷-۴۲: [اهل بهشت، از مجرمان میپرسند:] «چه چیز شما را در آتش [= سَقَر] درآورد؟» * گویند: « از نمازگزاران نبودیم، * و بینوایان را غذا نمىدادیم، * و با بیهودهگویان بیهودهگویی میکردیم، * و روز جزا را دروغ مىشمردیم، * تا مرگ ما در رسید.»
- سوره ذاریات، ۱۹-۱۵: پرهیزگاران در باغها و چشمه سارانند * آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مىگیرند، زیرا که آنها پیش از این نیکوکار بودند، * و از شب اندکى را مىغنودند، * و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مىکردند، * و در اموالشان براى سائل و محروم حقى [معین] بود.
- سوره انفال، ۴-۲: مؤمنان، همان کسانىاند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توکل مىکنند؛ * همانان که نماز را به پا مىدارند و از آنچه به ایشان روزى دادهایم انفاق مىکنند. * آنان هستند که حقاً مؤمنند، براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود.
- سوره بقره، ۳: آنان که به غیب ایمان مىآورند، و نماز را بر پا مىدارند، و از آنچه به ایشان روزى دادهایم انفاق مىکنند […] .
- سوره بینه، ۵: و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند، و در حالى که به توحید گراییدهاند، دین [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زکات بدهند، و دین [ثابت و] پایدار همین است.
- سوره هود، ۸۷: [مشرکان] گفتند: « ای شعیب، آیا نمازت به تو دستور میدهد که آنچه را پدران ما میپرستیدهاند رها کنیم، یا دراموال خود به میل خود تصرف نکنیم؟»
- سوره توبه، ۵۴: و هیچ چیز مانع پذیرفته شدن انفاقهاى آنان نشد جز اینکه به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و جز با [حال] کسالت نماز به جا نمىآورند، و جز با کراهت انفاق نمىکنند.
- پیامبر اکرم(ص): روزگاری فرا رسد که مردم در مساجد خود جمع میشوند و نماز میخوانند، اما مؤمنی در میان آنها وجود ندارد. (میزانالحکمه، ۱۰۶۶۳)
- پیامبر اکرم(ص): خداوند به من وحی فرمود که: ای برادر فرستادگان، ای برادر بیم دهندگان! به مردم خود هشدار ده که تا وقتی نسبت به یکی از بندگان من به گردن خود مظلمه و حقی دارند وارد هیچ یک از خانههای من نشوند، زیرا تا زمانی که در پیشگاه من به نماز ایستادهاند، آنان را لعنت میکنم مگر اینکه آن مظلمه را رد کنند. (میزانالحکمه، ۱۰۶۲۴)
- امام صادق(ع): کسی که زکات ندهد، نماز ندارد. (میزانالحکمه، ۱۰۶۵۹)
- پیامبر اکرم(ص): هشت کساند که نمازشان پذیرفته نمیشود: […] و کسی که زکات نمیدهد […] و پیشوای قومی که با آنان نماز بخواند در حالی که از او ناراضی هستند […] (میزانالحکمه، ۱۰۶۳۴)
- امام صادق(ع): خداوند تبارک و تعالى فرموده است: من نماز کسى را مىپذیرم که در برابر عظمت من فروتن باشد، به خاطر من نفس خود را از شهوتها باز دارد، روزش را با یاد من سپرى کند، بر آفریدگان من بزرگى نفروشد، گرسنه را غذا دهد، برهنه را بپوشاند، به مصیبت دیده رحم کند و غریب را جاى دهد […]. (میزانالحکمه، ۱۰۷۷۹)
- پیامبر اکرم(ص): خداوند ابراهیم را خلیل خود نکرد مگر از آن رو که مردم را اطعام میکرد، و شب هنگام که مردم خفته بودند او نماز میخواند. (میزانالحکمه، ۱۰۷۳۸)
- سوره شوری ۳۸-۳۶: و آنچه به شما داده شده، برخوردارى [و کالاى] زندگى دنیاست، و آنچه پیش خداست براى کسانى که گرویدهاند و به پروردگارشان اعتماد دارند بهتر و پایدارتر است؛ * و کسانى که از گناهان بزرگ و زشتکاریها خود را به دور مىدارند و چون به خشم درمىآیند درمىگذرند * و کسانى که [نداى] پروردگارشان را پاسخ [مثبت] داده و نماز برپا داشتهاند و کارشان در میانشان مشورت است و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق مىکنند.
- سوره انبیاء، ۷۳: و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مىکردند، و به ایشان انجام دادن کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحى کردیم و آنان پرستنده ما بودند.
- سوره حج، ۴۱-۴۰: […] و قطعاً خدا به کسى که [دین] او را یارى مىکند، یارى مىدهد، چرا که خدا سخت نیرومند شکستناپذیر است. * همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا مىدارند و زکات مىدهند و به کارهاى پسندیده وامىدارند، و از کارهاى ناپسند باز مىدارند، و فرجام همهی کارها از آنِ خداست.
***
الَّذِینَ هُمْ یرَاءُونَ ﴿۶﴾ وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿٧﴾
[آیتا… طالقانی، تفسیر پرتویی از قرآن:] این دو آیه عطفِ بیان و همچون جواب از سؤالِ مقدّری است: آنها که نمازگزارند و از روح نماز دور و غافلند، چرا نماز میخوانند؟ ـ تا خود را به ظاهرالصلاحی بیارایند و تا در صف نمازگزاران وارد شوند و خود را بنمایند و از برکات اجتماع آن پاکدلان بهرهمند گردند ـ اگر اینها نمازگزاران بااخلاصند چرا مانع ماعون میگردند؟
از معانی لغوی و موارد استعمال لغت خاص ماعون معلوم میشود که معنای اصلی آن مطلقِ منابعِ فیاض طبیعت است و سپس به آلات و وسائل عمومیِ تولید و زندگی که برای همه فراهم نمیشود و باید در دسترس همه باشد نیز اطلاق شده. آنچه مفسرین دربارهی لغت ماعون احتمال دادهاند: «دیگ بزرگ، تیشه، دلو، اثاث خانه، آب، نمک» بیان مواردی است که در زمانهای گذشته مورد نظر بوده و در دسترس عموم نبوده و آنچه در بعضی روایات آمده که مقصود از ماعون زکات یا قرض است گویا نظر به حق قانونی و عمومی است بر کسانیکه بیشتر از سرمایههای عمومی بهرهمندند.
اگر نماز این نمازگزاران، [به راستی] دور از ریا و برای قرب به خدا باشد باید بکوشند تا منابع زندگی و وسائل عمومی آن در دسترس همه واقع شود و باید حقوق مشروعهی خلق را ادا کنند و باید چشمشان به سوی خدا و دستشان برای دستگیری بینوایان و ستمزدگان باز باشد. اگر چنین بودند و خود را مسئول خلق دانستند، نماز را در معنا و صورت بهپا داشتهاند، وگرنه تنها نمازگزار ریاکارند: «المصلین …» نه بر پادارندهی نماز: «یقیمون ـ مقیمون ـ اقامالصلوۀ» که قرآن در مقام تعریف و تمجید از متقین مخلصین، بیان نموده.
آنها که نماز میگزارند ولی اقامهی نماز نمینمایند، چون میدان دیدشان از سود و شهوات و آرزوهای محدود خود پیشتر نمیرود، خدا و دین و نماز و احکام و وابستگی به اینها را (چون یهودیان) وسیلهای برای در انحصار آوردن وسائل و منابع زندگی گرفتهاند. بهپادارندگان نمازی که پیوستگی با خالق و خلق است منشأ برکت و رحمت و خیرند، اما اینها سزاوار «ویل»، همان ویلی که سزای ربایندگان اموال مردم از طریق کیل و وزن است: «ویل للمطففین …» [مطففین، ۱] و سزای سرکشانیست که شخصیت دیگران را در هم میشکنند و اموالشان را میبرند «ویل لکل همزۀ لمزۀ …» [همزه، ۱] ـ رجوع شود به شرح و تفسیر این آیات [در تفسیر پرتویی از قرآن] ـ هر یک از اینها به صورتی و از راهی، حقوق حیاتی و سرمایهی عمومی مردم را میربایند، عدهای با گردنکشی و زور، عدهای به وسیلهی ترازو و دادوستد و گروهی با چهرهی نماز و دین. از نظر قرآن کریم همهی اینها سزاوار نفرین «ویل» و محکومند، یا باید اصلاح شوند و یا اجتماع مسلمانان از آنها پاک گردد.
فعل «یمنعون»، اِشعار به این دارد که ماعون به وضع و اقتضای طبیعی، برای انتفاع عموم است و آنچه آن را محدود و عموم را از بهرهبرداری محروم میدارد، همین مردمان مانع و متجاوزند. پس برای برگشت به وضع اصلی و طبیعی که تعمیم منابع ثروت است باید این مانعها برکنار شوند و دستشان کوتاه گردد.
[علامه طباطبایی، تفسیر المیزان:] کلمه «ماعون» به معناى هر عملى و هر چیزى است که به شخصى محتاج داده شود، و حاجتى از حوائج زندگى او را بر آورد، مانند قرض و هدیه و عاریه و امثال آن.
[امام موسی صدر:] «الَّذینَ هُم یُراؤُونَ»؛ ریا چیست؟ ریا بدین معناست که انسان نماز میخواند، اما نه برای خدا بلکه برای مردم و برای کسب مجد. ریا چه در جزئی از نماز باشد، چه در شروط و شکل و مستحبات، آن را باطل میکند.
ریا بیماری دشواری است. آدمی از جایی که گمان نمیبرد، گرفتار ریا میشود. اگر آدمی هوشیار نباشد و اگر به دقت انگیزههایش را در نماز، چه به صورت کلی و چه به صورت جزئی، بررسی نکند، گرفتار این بیماری میشود. بیشک نمازی که از روی ریا باشد، انسان را از خدا دور میسازد.
نمازی که برای خداست، ایمان را قویتر میکند، چون آدمی ایمانش را در عملش به کار گرفته است. گویی ایمان به خدا را تغذیه میکند. این سخن ضمن بیش از پانزده روایت در تفاسیر شیعه و سنی آمده است. بیشتر این روایات از پیامبر اکرم(ص) است.
امّا آیهی «یَمنَعُونَ الماعُونَ» نشانه و رمز است؛ کسانیکه مانع همکاری و کمک به همسایه میشوند، کسانیکه کمک خود را از خلق خدا دریغ میکنند. بار دگر به نقطهی آغاز رسیدیم؛ نمازی که ستون دین است، نمازی که مسئلهی اصلی دین است، اگر همراه با سهلانگاری باشد و یا از روی ریا باشد و یا همراه با نادیده گرفتن نیاز دیگران باشد، پس وای بر نمازگزاران. میبینیم که این سورهی مبارک چگونه ابعاد گوناگون دین را با هم پیوند میزند: میان ایمان به خدا و تصدیق روز جزا و نماز برای خدا و تلاش برای اصلاح نیت و خدمت به یتیم و کمک به یتیم و همکاری و کمک به دیگران پیوند برقرارمیسازد.
خلاصهی آیات این است که دین مجموعهای جداییناپذیر است؛ نمیتوان مدعی ایمان به خدا و قلب پاک شد، اما امور دیگران و مصلحت دیگران و نیاز دیگران را نادیده گرفت.
[علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، بحث روایی:] و در کافى به سند خود از محمد بن فضیل روایت کرده که گفت: از عبد صالح ـ موسى بن جعفر ـ (علیه السلام) از مفاد کلام خداى عزوجل پرسیدم که مىفرماید: «الذین هم عن صلاتهم ساهون»، فرمود: کسى است که حق نماز را ضایع کند.
از على بن ابیطالب روایت کردهاند که در تفسیر «الذین هم یراؤون» فرمود: یعنى با نماز خود ریا مىکنند.
و در کافى به سند خود از ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) روایت آورده که در ضمن حدیثى فرمود: منظور از ماعون در جمله «و یمنعون الماعون » قرضى است که بدهى و احسانى است که بکنى، و اثاث خانهاى است که به عاریه بدهى، زکات هم یکى از مصادیق ماعون است.
در این روایت ماعون به زکات هم تفسیر شده، و این تفسیر از طرق اهل سنت نیز از على (علیه السلام) روایت شده، نظیر روایتى که در درّ منثور به این عبارت آمده: «ماعون» زکات واجب است که از آن مضایقه مىکنند، و به نماز خویش خودنمایى و ریا مىکنند، امّا مانع زکات خود مىشوند.
و در درّ منثور است که ابن قانع از على بن ابى طالب روایت کرده که گفت: از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) شنیدم مىفرمود: «مسلمان برادر مسلمان است، وقتى با او برخورد مىکند، سلامش مىگوید، و او سلام را به وجهى بهتر به وى بر مىگرداند، یعنى او باید سلام کند و این باید علیک بگوید و باید که ماعون را از او دریغ ندارد.» پرسیدم: «یا رسول اللّه ماعون چیست؟» فرمود: «از سنگ گرفته تا آهن و از آب گرفته تا هر چیز دیگر.»
تأمل کنیم…
- سوره بقره، ۲۶۴: اى کسانى که ایمان آوردهاید، صدقههاى خود را با منّت و آزار، باطل مکنید، مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم، انفاق مىکند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارایى است که بر روى آن، خاکى [نشسته] است، و رگبارى به آن رسیده و آن [سنگ] را سخت و صاف بر جاى نهاده است. آنان [=ریاکاران] نیز از آنچه به دست آوردهاند، بهرهاى نمىبرند؛ و خداوند، گروه کافران را هدایت نمىکند.
- سوره نساء ۳۹-۳۶: و خدا را بپرستید، و چیزى را با او شریک مگردانید؛ و به پدر و مادر احسان کنید؛ و دربارهی خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایهی خویش و همسایهی بیگانه و همنشین و در راه مانده و بردگان خود [نیکى کنید]، که خدا کسى را که متکبر و فخرفروش است دوست نمىدارد؛ * همان کسانى که بخل مىورزند، و مردم را به بخل وامىدارند، و آنچه را خداوند از فضل خویش بدانها ارزانى داشته پوشیده مىدارند، و براى کافران عذابى خوارکننده آماده کردهایم؛ * و کسانى که اموالشان را براى نشان دادن به مردم انفاق مىکنند، و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند. و هر کس شیطان یار او باشد، چه بد همدمى است * و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان مىآوردند، و از آنچه خدا به آنان روزى داده، انفاق مىکردند، چه زیانى برایشان داشت؟ و خدا به [کار] آنان داناست.
- سوره نساء، ۱۴۲: منافقان، با خدا نیرنگ مىکنند، و حال آنکه او با آنان نیرنگ خواهد کرد؛ و چون به نماز ایستند با کسالت برخیزند. با مردم ریا مىکنند و خدا را جز اندکى یاد نمىکنند.
- امام علی(ع): و برخی از مردم با کار آخرت دنیا را میطلبند و با کار دنیا آخرت را نمیجویند. خود را با وقار نشان میدهند و با گامهای نزدیک به هم (و سنگین) راه میروند، دامن جامهی خود را بالا میزنند و خود را امین مردم وانمود میکنند، پردهپوشی خدا را وسیلهی گناه قرار میدهند. (میزانالحکمه، ۶۷۷۷)
- پیامبر اکرم(ص): مبغوضترین بنده نزد خداوند کسی است که جامگانش بهتر از کردارش باشد، جامهاش جامهی پیامبران باشد و کردارش کردار جباران و گردنکشان. (میزانالحکمه، ۶۷۷۸)
- پیامبر اکرم(ص): فرشته با خوشحالی عمل بنده را بالا میبرد و چون کارهای نیکش را بالا برد؛ خدای عزوجل میفرماید: آنها را در سجّین [۵] گذارید؛ این کارها برای من انجام نشده است. (میزانالحکمه، ۶۷۸۰)
- امام باقر(ع): از پیامبر خدا سؤال شد که «فردا[ی قیامت] نجات در چیست؟» رسول خدا(ص) فرمود: «راه نجات فقط این است که با خدا از در نیرنگ در نیایید که در این صورت با شما از در خدعه درآید؛ زیرا هر که بخواهد خدا را گول زند خداوند نیز با او خدعه کند و ایمانش را بگیرد. او اگر فهم داشته باشد در حقیقت خود را گول زده است.» عرض شد: «چگونه با خداوند خدعه میکند؟» فرمود: «به فرمان خدا عمل کند، امّا نیّتش غیر خدا باشد.» (میزانالحکمه، ۶۷۹۱)
- امام علی(ع): ریاکار چهار نشانه دارد: در تنهایی تنبل است، در میان مردم کوشا و فعال است، اگر در کاری از او ستایش کنند، آن را بیشتر انجام میدهد و اگر ستایش نکنند کم انجام میدهد. (میزانالحکمه، ۶۸۰۸)
- پیامبر اکرم(ص): بهشت به سخن در آمد و گفت من بر هر بخیل و ریاکاری حرام هستم. (میزانالحکمه، ۶۸۳۰)
- امام علی (ع): هر کار نیکویی که برای رضای خدای تعالی انجام نگیرد، زشتی ریا بر آن است و میوهاش زشتی کیفر است. (میزانالحکمه، ۶۸۳۱)
- [از پیامبر خدا(ص) دربارهی این فراز از قرآن که «وای بر مشرکان! آنان که زکات نمیپردازند و آنان که به آخرت ناباورند» [سوره فصلت، ۷-۶] پرسش شد، فرمود:] خدا مشرکان را مورد عتاب قرار نمیدهد، [بلکه مقصود مسلمانان ظاهری هستند]؛ مگر نشنیدهای این سخن خداوند را که: «پس واى بر نمازگزاران، آنان که از نمازشان غافلند، آنان که ریا مىکنند، و از [دادن] ماعون خوددارى مىورزند» [سوره ماعون، ۷-۴]؟ بدانید که ماعون، همان زکات است. [سپس فرمود:] سوگند به آنکه جان محمّد در دست اوست، هیچ کس در چیزی از زکات مال خود به خدا خیانت نمیکند، مگر آنکه مشرک به خدا باشد. (میزانالحکمه، ۷۷۸۰)
- شخصی نزد امام صادق(ع) آمد و از ایشان پرسید: «زکات واجب مال چقدر است؟» فرمود: «مقصودت زکات ظاهری است یا باطنی؟» عرض کرد: «هر دو.» فرمود: «زکات ظاهری در هر هزار درهم بیست و پنج درهم واجب است و زکات باطنی این است که وقتی برادرت به چیزی نیازمندتر از تو بود، او را بر خود ترجیح دهی.» (میزانالحکمه، ۷۷۹۲)
- امام صادق(ع): مسلمان برادر مسلمان است و حق مسلمان بر برادرش این است که اگر برادرش گرسنه باشد سیر نخورد و اگر برادرش تشنه باشد سیراب نشود و هرگاه برادرش جامه ندارد، جامه [زیادی] نپوشد، پس حق مسلمان بر برادر مسلمان حق بزرگی است! (ترجمه الحیاه، ج ۵، ص ۱۴۱)
- مردی نزد پیامبر(ص) آمد و پرسید: «آیا در اموال حقی جز زکات وجود دارد؟» پیامبر(ص) فرمود: «مسلمان باید هرگاه گرسنهای از او غذا بخواهد غذایش دهد و هرگاه برهنهای از او لباس خواهد وی را بپوشاند.» آن مرد گفت: «بیم آن میرود که دروغ بگوید.» پیامبر(ص) فرمود: «آیا بیم آن نمیرود که راست بگوید؟» (میزانالحکمه، ۸۳۲۸)
- امام صادق(ع): آیا تصوّر مىکنى که اگر خداوند به کسانى مالى داده است، بدین علت بوده که احترامى نزد او داشتهاند، و اگر به کسانى مال نداده است، از آن روست که در نظرش قدر و منزلتى نداشتهاند؟ نه! بلکه مال، مال خداست؛ و آن را در نزد برخى به امانت مىگذارد، و بر آنان روا میدارد که از این مال با میانهروی بخورند و بیاشامند و بپوشند و ازدواج کنند و از وسیلهی سواری بهرهمند شوند، و آنچه میماند را به فقرای مؤمنان بدهند، و نابسامانی زندگی آنان را به سامان آورند. پس هر کس چنین کند، آنچه میخورد و میآشامد و سوار میشود و ازدواج میکند، بر وی حلال است، و آنچه از ایناندازه بگذرد بر وی حرام است. [سپس امام این آیه را خواند:] « اسراف مکنید که خدا اسرافکنندگان را دوست نمیدارد» [سوره انعام، ۱۴۱] [و فرمود:] آیا خیال میکنید که خدا مردی را بر مالی که به او عطا کرده است امین میداند، که برای خود اسبی به ده هزار درهم بخرد، با اینکه اسب بیست درهمیبرای او بس است، […] حال آنکه فرموده است: « اسراف مکنید که خدا اسرافکنندگان را دوست نمیدارد»؟! (میزانالحکمه، ۱۹۴۹۴)
امام علی(ع) [در وصیت به حسن و حسین علیهماالسلام، هنگامی که ابنملجم او را ضربت زد:] […] شما و همهی فرزندانم و کسانم و آن را که نامهی من بدو رسد، سفارش میکنم به پروای خدا را داشتن و آراستن کارهایتان، و اصلاح بین خود، که من از جدّ شما شنیدم که میگفت: «اصلاح کردن [رابطه] میان مردمان از همهی نماز و روزهها برتر است». خدا را! خدا را! دربارهی یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید، و نزد خود ضایعشان مگذارید. و خدا را! خدا را! همسایگان را بپایید که سفارش شدهی پیامبر شمایند، پیوسته دربارهی آنان سفارش مىفرمود چندان که گمان بردیم براى آنان ارثى معین خواهد نمود. و خدا را! خدا را! دربارهی قرآن، مبادا دیگرى بر شما پیشى گیرد در رفتار به حکم آن. […] و خدا را! خدا را! دربارهی جهاد در راه خدا به مالهاتان و به جانهاتان و زبانهاتان! بر شما باد به یکدیگر پیوستن و بذل و بخشش به یکدیگر. مبادا از هم روى بگردانید، و پیوندِ هم را بگسلانید. امر به معروف و نهى از منکر را وا مگذارید که بدترینهای شما حکمرانى شما را به دست گیرند، آنگاه دعا کنید و اجابت نگردد. (نهجالبلاغه، نامه ۴۷)
[۱] رجوع کنید به تفسیر آیات ۳-۱
[۲] تفسیر امام موسی صدر از سوره ماعون از این کتاب نقل شده است: برای زندگی (گفتارهای تفسیری)، مؤسسه فرهنگی-تحقیقاتی امام موسی صدر، تهران، ۱۳۹۰
[۳] بخشهای «تأمل کنیم» گزیدهای از آیات و احادیث مرتبط است و از سه تفسیر یاد شده نقل نشده است.
[۴] امام باقر(ع) : دربارهی [کمفروشی در] پیمانه کردن این آیه نازل شده است: «وَیلٌ لِلمطَفِّفین» [سوره مطففین، ۱]؛ و خدا تا کسی را کافر نخواند، کلمه «ویل» را درباره او به کار نمیبرد، چنانکه فرموده است: «فَویلٌ لِلَّذین کَفروا من مشهدِ یومٍ عظیم» [سوره مریم(س)، ۳۷]. (ترجمه الحیاه، ج۳، ص۵۲۸)
[۵] سجّین: زندان، دیوان اعمال گنهکاران و کفار