۱- انس‌بن‌مالك مي‌گويد: رسول‌خدا(ص) با نوشيدني‌اى افطار مى‌كرد و با نوشيدني‌اى سحرى مى‌خورد و گاهى اوقات هم تنها يكی از اين دو شربت دركار بود. شبى براى آن حضرت نوشيدنى تهيه كردم اما پيامبر(ص) نيامد. من خيال كردم يكى ازاصحاب ايشان را دعوت كرده است، لذا خودم نوشيدنى را خوردم. ساعتى بعد از عشاء پيامبر(ص) آمد. من از فردى كه همراه حضرت بود پرسيدم: «آيا پيامبر(ص) در جايى افطار كرده يا كسى ايشان را دعوت نموده است؟» گفت: «نه.» من آن شب را از فكر اين كه پيامبر(ص) نوشيدنى را از من بخواهد و شربتى نباشد و گرسنه بخوابد با چنان غم و اندوهى به سر بردم كه فقط خدا از آن خبر دارد. اما صبح پيامبر(ص) در حالى كه روزه داشت بيدار شد و درباره‌ی آن نوشيدنى از من سؤالى نكرد و تاكنون نيز از آن سخنى به ميان نياورده است. (میزان‌الحکمه، ص۶۱۹۹)

۲- چنان شد که پیامبر(ص) نماز جماعت را از همیشه سبک‌تر خواند، یکی گفت: «چرا؟»، فرمود: «مگر صداي گریه‌ی طفل را نشنیدی؟» (خاتم‌النبیین، علی کمالی، ص۲۵۵)

۳- پیامبر(ص) خطبه می‌خواند، مردی را ديد كه در آفتاب ايستاده، اشاره کرد که به سایه رود. (خاتم‌النبیین، علی کمالی، ص۲۵۲)

۴- مردی نزد پیغمبر آمد و گفت: «هلاک شدم.» فرمود: «چه چیز تو را هلاک کرده؟» گفت: «روزه بودم و با همسرم همخوابه شدم.» فرمود: «بنده‌ای داری که آزاد کنی؟» گفت: «نه.» فرمود: «می‌توانی دو ماه روزه بگیری؟» گفت: «نه.» فرمود: «می‌توانی شصت مسکین را غذا دهی؟» گفت: «نه.» فرمود: «بنشین.» در این وقت زنبیلی خرما هدیه آوردند. پیغمبر(ص) فرمود: «این سائل کجاست؟» گفت: «منم.» فرمود: «این خرما را بگیر و صدقه بده.» گفت: «آیا بر فقیرتر از خودم؟ به خدا سوگند بین این دو کوه سیاه مدینه خانواده‌اي فقیرتر از ما نیست.» پیغمبر(ص) خندید و فرمود: «آن را ببر و به خانواده‌ات بده تا بخورند.» (خاتم‌النبیین، علی‌کمالی، ص۲۶۹)

۵- مرد زناکاری را سنگسار کردند. شخصي به رفیق خود گفت: «او مثل سگ کشته شد.» پیامبر(ص) با آن دو نفر بر لاشه‌ی مرداری گذشتند، به آنان فرمود: «با دندان خود تکه‌ای از این لاشه را برکنید.» عرض کردند: «ای رسول خدا! درود خدا بر تو، مرداری را گاز بگیریم؟» فرمود: «آنچه از برادرتان برگرفتید، گندیده‌تر از این لاشه است.» (میزان الحکمه، ص۱۰۵۳)

۶- پيامبر(ص) به هنگام سفر در عقب کاروان می‌ماند تا ضعیفان را حرکت دهد، مبادا از کاروان عقب بمانند. (خاتم‌النبیین، علی کمالی، ص۷۲)

۷- رسول‌خدا(ص) از درو کردن محصول و چیدن میوه در شب منع می‌کرد، مبادا فقرا محروم شوند. (خاتم‌النبیین، ص۱۹۴)

۸- پیامبر(ص) در شبهای سرد و بارانی به مؤذن می فرمود: «به مردم بگو در استراحت‌گاه خود نماز گزارند و بیرون نیایند.» (خاتم‌النبیین، ص۲۰۱)

۹- فرمود: «بر شما باد از عمل به اندازه‌ای که طاقت دارید، زیرا خداوند ملال ندارد مگر آنکه خودتان خسته شوید.» (خاتم‌النبیین، ص۲۶۶)

۱۰- می‌فرمود: «سوگند به آنکه خدایی جز او نیست، هرگز خیر دنیا و آخرت به مؤمن نمی‌رسد مگر به حسن‌ظن او به خداوند، و امیدواری به او، و حسن خلق، و خودداری از غیبت کردن مسلمانان. سوگند به آنکه خدایی جز او نیست، خداوند مؤمنی را پس از توبه کردن و استغفار عذاب نمی‌کند، مگر به بدگمانی او نسبت به خداوند، و کوتاهی او در امید به خداوند، و بد خلقی او و غیبت کردن مسلمانان. و سوگند به آنکه خدایی جز او نیست، گمان بنده، [از جانب خدا] حاضر و آماده است، زیرا خداوند بخشنده است، خیرات در دست اوست، شرم دارد که بنده‌ی مؤمن به او خوش‌گمان باشد و او گمان و امیدش را برآورده نکند. پس گمان خود را درباره خداوند خوب کنید و به سوی او راغب شوید» (خاتم‌النبیین، ص۲۷۶)

۱۱- از دعاهای او چنین بود: خداوندا! مرا روزی گردان دوستی خود را و دوستی کسی که دوستیش مرا نزد تو سود بخشد. خداوندا! آنچه را که از دوست‌داشتنی‌هایم روزی من گردانیدی، برای من نیرویی قرار ده تا آنچه را تو دوست داری بدان وسیله برای تو به دست آورم؛ و آنچه که من دوست داشتم و از من باز داشتی برای من فراغتی قرار ده تا آنچه را تو دوست داری با آن به دست آورم.» (خاتم‌النبیین، ص۱۹۹)