You are currently viewing رویای ما، کابوس آنها

هنگ کنگ با جمعیتی بیش از 7میلیون نفر، یکی از پر تراکم ترین مناطق جهان از نظر جمعیت است. در هر یک کیلومتر مربع از این منطقه، 25900نفر زندگی می­کنند. 

در هنگ کنگ، افراد کم­درآمد هر روز تلاش می‌کنند تا سرشان را بالای آب نگه دارند. در مناطقی که طبقه های کم در آمد ساکن اند، ملّاکان، در کمال بی اخلاقی، بابت اجاره ی یک «قفس» ماهانه 200دلار می گیرند؛ قفس هایی که در هر اتاق 20عدد از آن‌ها را کنار هم چیده اند. عده ی دیگری از اهالی این مناطق هم در اتاقک­های کوچک چوبی زندگی می­کنند. 

نظام اقتصادی حاکم بر هنگ کنگ، اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد است. هنگ کنگ، سال­هاست که نام آزادترین اقتصاد جهان را با خود یدک می­کشد و با رشد اقتصادی بالا، همواره الگو و نمونه ای مورد ستایش از یک اقتصاد سرمایه سالار بوده است.[1]

اما به نظر می­رسد که رشد اقتصادی سویه های پنهان و دردناکی نیز دارد و با خود بی‌عدالتی اجتماعی به همراه می‌آورد. این مردمان از مزایای رشد و موفقیت اقتصادی کشورشان محروم نگه داشته شده اند؛ گویی به خاطر جرمی ناکرده به فراموشی توسط دیگران محکوم شده اند. در میان این رنج کشیدگان، سالخوردگان تنها، خیابان خواب‌ها، آدم‌های ورشکسته، و مادران مهاجر دیده می­شوند.

alt

بیش از 300هزار نفر از مردم در هنگ کنگ در انتظار دریافت مسکن از جانب دولت هستند. میانگین زمان انتظار برای دریافت مسکن 3سال است.

alt

مالکان این اتاق‌ها بابت هر قفس ماهانه 200دلار می­گیرند!

بعضی از ساکنان 25سال است که در این قفس ها زندگی می کنند. قفس­های طبقات بالاتر اجاره ی ارزان تری دارند، زیرا دسترسی به آن­ها سخت­تر است.

قفس ها در خانه‌های معمولی جاسازی شده اند. حدود صدهزار نفر از مردم هنگ­کنگ در این قفس ها زندگی می­کنند.

  هر یک از ساکنان قفس ها به دلیلی به اینجا رسیده است. این مرد تصادف سختی داشته و بعدها دچار اعتیاد شده است.

این پیرمرد 30سال است که در همین قفس­ زندگی می­کند.

منظره ی پنجره ی یک اتاق قفسی در محله ی شام-شوئی-پو[2] در منطقه ی کولون[3].

 آقایLamدر یک آپارتمان-آلونکِ کوچک چوبی زندگی می کند. او رفتگر شهرداری است. 

 معمولاً در هر اتاق 20نفر ساکن اند. آن‌ها از حمام و توالت مشترکی استفاده می‌کنند که در بدترین وضعیت قرار دارد.[4]

یک ماشین از مقابل خانه­های پر زرق و برقِ منطقه ی ویکتوریا، گران­ترین بخش هنگ کنگ، عبور می­کند.

alt

لی-تات-فونگ، 63 ساله، در راهرو قدم می­زند در حالی که نوه­هایش، اَمی(9 ساله) و استیون(13 ساله) در اتاق 4/5 متری شان نشسته اند؛ هنگ کنگ، 24 ژانویه 2013.

آقای لی نیز مانند بسیاری دیگر از مردم فقیر هنگ کنگ، برای مسکن دولتی تقاضا داده است اما باید سال­ها منتظر بماند. مرکز تحقیقاتی اُکسفامِ هنگ کنگ، 500 خانواده ی کم­درآمد را مورد ارزیابی قرار داده و بر طبق این تحقیق سه-چهارم از آن­ها می­بایست 4 سال منتظر دریافت خانه بمانند.[5]

لی-رونگ، زنی 37 ساله، که در اتاق 3/2 متری خود که در فِلَت بخش­بندی شده اش قرار دارد، بر روی تختواب نشسته است. فلت او در یک ساختمان صنعتی در هنگ کنگ قرار دارد؛ 1 نوامبر 2012.

لی در یک فضای تنگ در طبقه ی پنجم یک ساختمان صنعتی قدیمی با یک اتاق 3/2 متری با یک تختواب تاشو و یک تلویزیون کوچک، در واقع در جایی قرار دارد که هر متر مربع از زمین، یکی از گران­ترین قیمت­ها در سراسر جهان را دارد.

یک نمای کلی از فلت­های مسکونی قدیمی که خود این فلت­ها هم بخش­بندی شده هستند. شام-شوئی-پو؛ هنگ کنگ، 4 فوریه 2013.

مردی ایستاده در کنار یک فلت بخش­بندی شده که در یک ساختمان صنعتی قدیمی قرار دارد؛ هنگ کنگ، 1 نوامبر 2012.

در اکتبر 2012، رهبر هنگ کنگ، لیونگ-چونگ-یین، ظهور مجدد خانه­های قفسی و آپارتمان­های اتاقکی را به عنوان مسائلی در نظر گرفت که شدت فقر در یکی از درخشان­ترین مراکز مالی آسیا را آشکار می­کند. بر طبق [اعلام] شورای خدمات اجتماعی هنگ کنگ، در سال 2011، بیش از 1.1 میلیون نفر، معادل 17 درصد جمعیت هنگ کنگ، در زیر خط فقر زندگی می­کرده اند.[6]

انجمن سازمان­دهی اجتماعی:

سازمان مردم نهادی به نام «انجمن سازمان­دهی اجتماعی»[7]، محرومینی که وضعیت مسکن دردآوری دارند را در راه رسیدن به عدالت و حقوق انسانی شان پشتیبانی می­کند. آن چه در ادامه می­آید، توصیف شرایط از زبان این سازمان است که به ارزیابی شرایط پرداخته و راه حل­هایی نیز ارائه می­کند:

«خانه­ها و محل­های زندگی، معمولا اندازه­شان کم­تر از 9.5 متر مربع است، اما قفس­ها عموما کم­تر از 2 متر مربع هستند. ساکنان این محل­ها عبارتند از طبقات فقیر کارگر، بی­کارها، مهاجران جدید، افرادی که از بیماری­های روانی رنج می­کشند، خلافکاران و سابقه­دارها، حاشیه نشین­ها، شهرواندان درجه دو و بقیه ی گروه­هایی که اجتماع آن­ها را طرد و فراموش کرده است. ساکنان این محل­ها با مشکلات متعددی در زمینه ی مسکن مواجه هستند؛ از قبیل: تهویه ی ضعیف و بد، کمبود فضا و جا برای زندگی، روابط اضطراب­آور و تنش­زا با همسایه­هایشان. و البته، بر خلاف کیفیت پایین وسایل و محیط زندگی، آن­ها اجاره های غیرقابل تحملی را هم می­پردازند.

طی سی سال گذشته، “انجمن سازمان­دهی اجتماعی”(سو-کو) در کنار اقشار و گروه­های پایین جامعه که از حاکمیت موجود در رنج و ناراضی هستند، فعالیت می­کند تا با یکدیگر برای رسیدن به استانداردهای منطقی زندگی مبارزه کنند. این انجمن به نحو مستقل، از محلات فقیر بازدید می­کند و به نحو خستگی ناپذیری ضمن تلاش برای تأمین نیازهای شان، آن­ها را توانمند می­کند تا برای تخصیص مسکن عمومی[دولتی] به خودشان و [دریافت] مراقبت­های معیشتی مبارزه کنند. این انجمن، هر ساله، 1000 نفر از فقیرانی که در قفس­ها زندگی می­کنند را تحت حمایت می­گیرد تا آن­ها از تخصیص مسکن عمومی بهره­مند شوند و هم­چنین مسکن، اشتغال و خدمات مشاوره ی مالی برای این گروه­های محروم فراهم می­کند.

با وجود تلاش­های موفق این انجمن در چانه زنی و متقاعد کردن مسئولان و تغییر تعدادی از قوانین، اما هنوز هم کمبود مسکن یکی از برجسته ترین مشکلات هنگ کنگ است.

در زیر شرح­حال چند نفر از کسانی که در محرومیت به سر می­برند، به عنوان نمونه نقل شده است. این توصیفات به ما کمک می­کنند تا درک کنیم زندگی برای آن بخش از ساکنان هنگ کنگ که در اتاقک­ها و قفس­ها زندگی می­کنند، چگونه است:

آقا و خانم وُو (Wu)، در شام-شوئی-پو، یکی از بخش­های قدیمی منطقه ی Kowloon، در یک اتاقک زندگی می­کنند؛ آپارتمانی به مساحت 4 و نیم متر مربع؛ آن چنان کوچک که در درون آن به سختی می توانی بچرخی و رویت را برگردانی. در این اتاقک، هیچ وسیله ی دیگری به جز رختخواب وجود ندارد و البته که هیچ وسیله ی برقی­ای هم موجود نیست. این اتاقک فسقلی، به طرز شدیدی در تابستان­ها گرم و داغ است. آقای وو می­گوید:”تنها یک پنجره در این­جا وجود دارد، اما من جرئت نمی­کنم آن را باز کنم، به خاطر این­که بیرون پر از آشغال است. در حال حاضر، دما همیشه بالای 30 درجه است. هر شب من مجبورم برای خوابیدن بروم روی پشت بام. داخل، خیلی بیش­تر از این­ها گرمه که بشه خوابید.”

وینگ(Wing) که شانزده ساله است، در اتاقک کناری، همراه با والدین و خواهر جوان­تر خود زندگی می­کند. آن­ها بابت این اتاقک، ماهانه 193 دلار [=حدود 600 هزار تومان] می­پردازند؛ در حالی که در آمد ماهانه ی خانوادگی­شان 514 دلار است. وینگ می­گوید:”بعد از مدرسه، ما دو تا صندلی می­گذاریم روی پشت بامِ این­جا و تکالیف­مان را انجام می­دهیم. ما توی خونه مون میز نداریم. به همین خاطر از صندلی­ها به عنوان میز استفاده می­کنیم. من و خواهرم و مامانم، سر شب­ها روی پشت بوم می­مونیم و غذا می­خوریم و حرف می­زنیم. بعضی وقت­ها همون بالا بازی می­کنیم. بعدش برمی­گردیم به اتاقک، بعد از ساعت 11، تا بخوابیم. آره، درسته که پشت بوم پر از آشغاله، اما تا وقتی نگاه نکنی به آشغال­ها، مشکلی نیس.”

زندگی کردن روی پشت بام، برای همه مشکل­آفرین است. لَو-ییپ-سُوم، که هشت ساله است، همراه با خانواده اش، در یک اتاقک 3/9 متری زندگی می­کند. این­جا نیز دمای هوا خیلی بالا می­رود و پدر و مادر ییپ-سوم هم نمی­توانند کولر را روشن بگذارند، زیرا این کار باعث می­شود ییپ-سوم از وضع خانه ناراضی باشد؛[به دلیل سر و صدای کولر که در درس خواندن ییپ-سوم اختلال ایجاد می­کند].

خوشبختانه یک فعال اجتماعی به ییپ-سوم کمک کرده است تا در مدرسه به کلاس­های تقویتی(آموزشی) رایگان برود. با این حال، در درون خانه، وضعیت زندگی بسیار دور از سلامتی است:”توالت، سقف، …همه جا پر از سوسک­ها و موش­هاست. بعضی وقت­ها هم سوسک­ها و موش­های مرده!” این کلمات را ییپ-سوم با ترس و درماندگی بر زبان می­آورد. وضعیت سلامت ییپ-سوم خراب است و خیلی راحت مریض می­شود: او چندین روز مریض بود و تب داشت و در سال گذشته ذات الریه داشته است. چشمان او توسط برادر کوچک­ترش، شب­هنگام که هر دو در یک رختخواب باریک خواب بوده اند، زخمی شده است.

این خانواده سه سال است که برای خانه­های اجاره ای عمومی(دولتی) انتظار می­کشند و هنوز هم مشخص نیست که چه زمانی یک جایی برای آن­ها پیدا خواهد شد.

چائو-کام-چوئن، 54 ساله؛ رکود اقتصادی ای که به دنبال شیوع سارس[8] در هنگ کنگ به وجود آمد، سبب شد تا کارفرماها ساعت کاری چائو که یک سرآشپز بود را کاهش داده و سپس در ادامه، او را علی رغم میلش اخراج (بازنشسته) کنند و حالا دیگر قادر نبود شغل دیگری بیابد. او دچار مشکلات و سختی­های مالی شد و ناچار گشت که در محله­های فقیرنشین، که [در آن ایام] در حال رشد بودند، ساکن شود.

“من قبلا 1286 دلار در ماه درآمد داشتم و 257 دلار از اون رو می­دادم برای اجاره. بی­کار شدم و تمام پس­اندازهایم را هم مصرف کردم. وقتی صاحب­خانه اجاره را بالا برد، من به یک اتاقک، با اجاره ی 193 دلار در ماه، اومدم. بعدش، صاحب­خانه ی آن­جا هم اجاره را بالا برد. از سپتامبر 2007، من دارم 116 دلار در ماه می­دهم برای یک جا-خوابِ قفسی غیرقانونی که 9/1 متر هست.”

طی دهه ی 1980 و 1990، که عصر طلایی خوانده می­شود، چائو از پیش­خدمتی [رستوران] به سرکارگری پیش­خدمت­ها و سپس به سرآشپزی ارتقا پیدا نمود، اما اکنون وابسته است به حمایت­های “[بنیاد] همیاری برای امنیت اجتماعی فراگیر[9]“.

چائو 20 سال است که در شام-شوئی-پو زندگی می­کند، اما این اولین باری است که ناچار شده است در یک فضای بسته ی 74 متری همراه با 40 نفر دیگر مشترکا زندگی کند، هوای آلوده و بوی نا گرفته تنفس کند و ساعت­ها در صف بایستد تا بتواند از دست­شویی استفاده نماید.

در ابتدا وقتی چائو به این­جا نقل مکان می­کند، دوره ای از افسردگی داشته است، تا این که انجمن سازمان­دهی اجتماعی به سراغ او می­آید. “اوایلی که اومده بودم این­جا، فعالان اجتماعی اومدند و سرزدند. اولش به اون­ها اعتماد نداشتم، فکر نمی­کردم بتونند به من کمک کنند و خودم هم [بتونم] به خودم کمک کنم.” بعد از چندین ملاقات دیگر با چائو، او احساس صمیمیت کرد و [حالا] با کسان دیگری که تجربیات و گذشته ی مشترکی داشته اند، دوست شده است.

فونگ-کام-هو، زنی 43 ساله است و قبلا پیش­خدمت بوده و حالا بی­کار شده است. او یک سوئیت 9 متری دارد. در سال 2004، او دچار یک فروپاشی روانی شده و از آن به بعد، از مشکلات سلامت روان رنج می­برد. او اکنون به کمک­های عمومی متکی است و برای “اسکان مجدد ارفاقی”در یک منطقه ی اسکان دولتی اعلام نیاز کرده است. اکثر همسایه های کام-هو، تن­فروش­ها(روسپی­ها) و فروشندگان اجناس دسته دوم هستند. با این حال، [آمدن به] این­جا در مقایسه با اتاقکی که او در دهه­های قبلی در آن زندگی می­کرده است، واقعا یک پیشرفت بزرگ به حساب می­آید! در جای قبلی، هفت یا هشت نفر زیر یک سقف زندگی می­کرده اند و کام-هو تنها زن آن جمع بوده و همیشه با ترس زندگی می­کرده است. او می­گوید که وضع روانی اش وقتی که در آن­جا ساکن بوده، خیلی بد بوده است و می­گوید که وقتی تصمیم گرفته از آن­جا خارج شود و با کمک­های عمومی(دولتی) زندگی کند، انتخاب­های چندانی پیش رو نداشته و فقط می­توانسته در شام-شوئی-پو از یک اتاقک به اتاقکی دیگر نقل مکان کند، [زیرا] تمام اتاقک­های این منطقه به یک اندازه کثیف و کهنه و درب و داغون هستند [و کام-هو نیز به دلیل هزینه­های بالا، نمی­تواند جایی غیر از این محله را برای زندگی انتخاب کند].

اکنون آرزوی کام-هو این است که از اسکان عمومی بهره مند شود تا بتواند مکانی برای خودش، یک حمام، یک آَشپزخانه و یک محیط زندگی داشته باشد که به اندازه ی جای فعلی اش کثیف و منزجرکننده نباشد و آرزو دارد تا شروعی تازه داشته باشد.

زندگی در محیطی معیوب و فاسد، فضای مساعدی است برای تأثیرات مخرّب بر روی سلامت جسم و روان ساکنان آن؛ ساکنانی که قبل از این نیز در بسیاری زمینه­ها خود دچار مشکل بوده اند. انجمن سازمان­دهی اجتماعی از سال 1990، بر روی خانه های قفسی و اتاقک­ها تحقیقاتی کرده است که نشان می­دهند که بیماری­های مزمن در میان ساکنان این گونه جاها شیوع دارد. بر طبق آمارها [تنها] 21 درصد از ساکنان اتاقک­ها و 31 دصد از ساکنان قفس­ها از بیماری­های مزمن رنج نمی­برند. بیماری­های تنفسی یکی از شایع­ترین بیماری­های مزمن در میان آن­ها است. در بسیاری از تحقیقاتی که انجمن در سال­های مختلف انجام داده است، بیماری­های تنفسی تقریبا هموراه شایع­ترین بیماری­ها بوده اند. به طور مثال، 22 درصد اتاقک­نشین­ها و22/6 درصد ساکنان قفس­ها که در سال 2009 مورد پژوهش قرار گرفته اند، از بیماری­های تنفسی رنج می­برند.

درک [چرایی] چنین میزان بالایی از بیماری دشوار نخواهد بود اگر به فضای زندگی بیش از حد شلوغ ساکنان این مناطق که زمینه ساز انتقال میکروب­ها است، توجه کنیم. این میزان بالا هم­چنین نتیجه ی تمرکز گروه­های محروم و حاشیه ای در خانه­های معیوب این­جاست؛ [برای جامعه] این­جا زباله دانی است ویژه ی گروه­هایی مانند سابقه داران، معتادان و مردمی که از بیماری­های روانی رنج می­برند.

در سال 1997، این گروه­ها 31 درصد از ساکنان خانه­های تنگ را تشکیل می­دادند و در سال 2009 این رقم به 14/5 درصد رسید. این امر تا اندازه ای، نتیجه ی بهبود سیاست­های مسکن است که با تلاش­های موفقیت­آمیز انجمن سازمان­دهی اجتماعی در زمینه ی اثرگذاری بر تصویب قوانین حاصل شده است.

اما با وجود کاهش درصد ساکنانی که بیماری­های جدی روانی دارند(از 8/9 در 1997 به 5/2 درصد در 2009)، باز هم تعداد بیماران روانی این منطقه نسبت به جمعیت آن، به نحو مهم و هشداردهنده ای بالاتر است از تعداد بیماران روانی شهر نسبت به جمعیت کل شهر. …درک شیوع بیماری­های روانی نیز چندان دشوار نیست اگر که نگاه کنیم به فضاهای کوچکی که این افراد در آن زندگی می­کنند و به روابط پراضطراب و تشویش آن­ها با همسایه­های خود که با آن­ها مشترکا در این فضای کوچک هستند.

متاسفانه دولت هنگ کنگ به مسئله ی مسکن از چشم­انداز سلامت نگاه نمی­کند.[10] دولت متعهد شده بود تا متقاضیان مساکن دولتی را ظرف سه سال اسکان دهد، اما اکنون بسیاری از متقاضیان باید بسیار بیش­تر از این­ها منتظر بمانند؛ به سبب سیاست­های تبعیض آمیز مسکن، به علاوه ی کمبود منابع. تقاضا برای مسکن عمومی در سال 2006، 100 هزار مورد و در سال 2011، 150 هزار مورد بوده است. با وجود این، دولت تعهد داده که تنها 15 هزار واحد مسکن دولتی در سال­های آینده خواهد ساخت. در نتیجه، سلامت ساکنان مناطق محروم، توسط این سیاست مسکن نادیده گرفته می­شود، زیرا آن­ها برای زندگی کردن ناچار خواهند بود که مدت طولانی­تری در محیط­های فقیر زندگی کنند در حالی که با درماندگی منتظر مسکن دولتی هستند.

از نظر انجمن سازمان­دهی اجتماعی، برای ارتقا وضعیت سلامت ساکنان این خانه­های فاسد، دولت هنگ کنگ باید با تشکیل کمسیون مطالعات جامع درباره ی سلامتی و اسکان، سعی نماید تا عمق و گستره ی مشکلات را بفهمد و بشناسد. سپس این مطالعه باید بازبینی قوانین فعلی مسکن را در پی داشته و تغییراتی چند را مدّ نظر قرار دهد: کوتاه کردن زمان تأمین مسکن­های عمومی؛ (در ایامی که محرومین منتظر خانه های عمومی هستند) پایین آوردن تعداد افرادی که در خانه­های معیوب هستند به این منظور که ساکنین بتوانند در محیطی سالم­تر زندگی کنند؛ تقویت مراقبت­های بهداشتی اولیه و تقویت خدمات توان­بخشی و به طور خاص برداشتن گام­هایی با تمرکز بر گروه­های اجتماعی محروم.

شواهد ربط دهنده ی مسکن فقیرانه با سلامتی، اظهر من الشمس است، با این حال در هنگ کنگ کسی توجه چندانی به این مسئله ندارد.»[11]

این همه، وظایفی است که خدا بر عهده ی شما گذاشته است…:

هنگ کنگ، در جنوب چین قرار دارد. این کشور تا سال 1997 جزئی از مستعمرات انگلستان بود و از آن به بعد به عنوان یک منطقه ی ویژه ی اقتصادی با مدیریت نیمه مستقل، وارد پیمانی با کشور چین شد. هنگ کنگ را کشوری آسیایی می­دانند که توانسته است با اقتصاد و جامعه ای بر پایه ی بازار آزاد، به رشد و توسعه دست یابد. امروزه، بسیاری از کشورهای جهان سوم، هنگ کنگ را یک الگوی موفق به حساب آورده و سعی در پیروی از آن دارند.

سوال این­جاست که توجه و تلاش برای مسائل، رنج و درد مردمی که شرایطی این چنین دارند، در کجا جای دارد؟

چنین مسائلی، جایی در اندیشه­های اقتصادی رایج ندارند. در مدل اقتصاد بازار، گفته می­شود که جامعه از طریق رقابت آزاد هماهنگ می­شود و فعالیت یک فرد خاص که به طمع کسب سود صورت می­گیرد(یعنی کار و فعالیت در بازار در طلب ثروت شخصی)، سبب افزایش کلی ثروت در سطح جامعه خواهد گردد. در الگوهایی از توسعه که بر طبق مدل اقتصاد بازارِ آزاد عمل می­کنند، کلید اصلاح اقتصادی این است که چندین سال در سختی سپری شود تا زحمات به بار بنشیند و رنج­کشیدن برخی اقشار اجتماعی پیامد اجتناب­ناپذیر اصلاحات است.[12] به نظر بعضی از تحلیل­گران این حالت [=وضعیت بد محرومین] عارضه ای گریزناپذیر در روند رشد است؛ مثل دردهای رشد یک بچه. حتی بعضی­ها ادعا می­کنند که این وضعیت مطلوب است، چون نابرابری موجب می­شود برندگان مازاد کافی برای سرمایه­گذاری به دست آورند و اگر پول­های موجود بین همه به صورت مساوی­تر سرشکن شود، بیش­تر آن خرج مایحتاج خواهد شد و برای سرمایه گذاری چیز ی نخواهد ماند. اما این نظریه از لحاظ اخلاقی و عینی غیرقابل دفاع است. گفتن این که نابرابری و عوارض همراه آن برای رشد ضروری است مثل آن است که بگوییم  بی­عدالتی اجتماعی وسیله ی موجهی برای ازدیاد ثروت مادی است. با این گونه کارها ارزش­های انسانی واژگونه می­شود… . رشد و توسعه ای که فقط برای اقلیت ثروتمند مفید باشد و نابرابری­های داخلی و بین کشورها را تداوم بخشد یا افزایش دهد، توسعه نیست، استثمار است. البته به نظر می­رسد که این، خود رشد نیست که در اکثر کشورهای جهان سوم نابرابری­ها را دامن زده است بلکه پیروی از الگوهای خاصی از رشد موجب آن است. …در الگوهای رایج توسعه، سرمایه گذاری ها عمدتا به نفع بخش شهری و به سود کسانی که از قبل بهره مند بوده اند، خرج می­شوند نه برای بی بهرگان. به بهای از دست دادن توسعه ی اخلاقی، رشد اقتصادی و تکثیر کمّیِ ثروت مادی، پیگیری شده است.

alt

البته دلیل نمی­شود که حداقل در جهان سوم نیازی به رشد نیست. اگر قرار است فقر ریشه کن شود، رشد اقتصادی متعادل تر و عادلانه­تر برای رسیدن به عدالت اجتماعی، حیاتی است.

امروزه، بشر به دیگر کرات راه می­جوید اما یک سوم از آدمیان از داشتن زندگی­ای در شأن انسان عاجز هستند. در واقع ناتوان از زندگی انسانی کامل اند. اینان مردمان فراموش شده اند؛ غذای کمی دارند، شغل درست و حسابی ندارند، بی­سواد و بی­خانه اند و ناتندرست. اینان تنگدستان اند، کسانی که توسعه باید بر آن­ها تمرکز بیابد اما جریان توسعه ی نابرابر یا از کنارشان رد شده است و یا از روی آن­ها گذشته و ایشان را زیر خود له کرده است.[13]

به لحاظ باورهای اجتماعی نیز، ما دوره ای را پشت سر می گذاریم که صدمه زدن به دیگران برای رسیدن به اغراض شخصی به ندرت مورد بازخواست و قضاوت قرار می­گیرد و در واقع به نقطه ای رسیده ایم که رویه ی منظم و خط مشی خاصی برای محدود کردن تمایلات فردی تعیین نشده است. […] دورانی است که اکثریت فقیر و ناسالمی در محدوده های شهری زندگی می­کنند و تعداد آن­ها روز به روز بیش­تر می­شود در حالی که هیچ گونه اختیاری برای زندگی، برخورداری از امکانات و حتی مرگ خود ندارند.

Text Box: تبلیغ تور مسافرتی هنگ کنگ در شبکه ی NBC :در بهشتِ خرید غرق شوید!تور یک روزه ی خرید در هنگ کنگ، می¬تواند مسافران را از پر زرق و برق¬ترین پاساژهای دنیا به فروشگا¬های لوئیس ویتون، ساعت¬های مائو-زدونگ و به آب¬های خیره کننده ی دریای جنوب چین بکشاند!یک مکان خوب برای شروع نشاط و گشت و گذار خرید، پاسیفیک پِلِیس است؛ یک پاساژ شیک منطقه ی مرکزی تجارت در جزیره ی هنگ کنگ. فقط یک نگاه به دفترچه ی راهنمای این مرکز خرید شما را به حیرت خواهد انداخت! پرادا، هرمس، چانل، دولسه اند گابانا، وِرساچه و بسیاری دیگر از مارک ها و برندها در این¬جا هستند![...]بعد از چند ساعت خریدِ با کیفیت، خریدکنندگان می¬توانند از طریق پل هوایی به سمت ایستگاه اتوبوس بروند تا با یک اتوبوس دو طبقه، آرام آرام به استنلی مارکت در جنوب هنگ کنگ برسند. در طبقه ی بالایی اتوبوس بنشینید تا بهترین منظره¬ها را رؤیت کنید. [...]بعد از غرق شدن در برندهای لوکس موجود در هاربر سیتی، خریدکنندگان می¬توانند متروی هنگ کنگ را سوار شوند و به شمال بروند: محله ی کولون در مونگ¬کوک. شلوغی¬های زیادی از میان لامپ¬های درخشان نئون...هجوم می¬آورند اما جنگیدن با این شلوغی¬ها ارزش اش را دارد؛ این¬جا بازار مُد خانم¬هاست-یکی از بهترین مراکز مُد هنگ کنگ!...(http://www.nbcnews.com/id/10713090/ns/travel-destination_travel/t/get-lost-shopping-heaven/)

یک اعتقاد عمومی وجود دارد مبنی بر این که شهرنشینی و توسعه شهری در درازمدت امکانات همه ی مردم را بهبود خواهد بخشید.[…] اما شواهد نشان می­دهد که این یک تصور غلط و سفسطه آمیز است که بگوییم فرایند توسعه ی شهری در این دنیای در حال توسعه، در درازمدت می­تواند ثروت و بهداشت را برای اکثریت جامعه به ارمغان بیاورد. همان طور که بعضی کارشناسان اعلام کرده اند، تغییرات اقتصاد کلان باعث می­شود جمعیت زیادی به شهرها منتقل شود اما نمی­تواند یک زندگی سالم و بهداشتی را برای این خیل جمعیت تأمین کند. پایتخت­ها و شهرهای مهم را باید با تفاوت­ها و تبعیض­های درون آن­ها نگریست؛ تفاوت در میزان دسترسی افراد، خانواده­ها و جوامع به خدمات، منابع، فرصت­ها و مهم­تر از همه تفاوت در کیفیت زندگی.

به طور مثال [در زمینه ی سلامت،] محرومان جامعه از هر دو مشکل ناشی از توسعه نیافتگی(بیماری­های عفونی ناشی از فقدان نیازهای اساسی) و توسعه یافتگی (بیماری­های مزمن و شدید ناشی از توسعه صنعتی از جمله افزایش وسایل نقلیه و آلودگی هوا) رنج می­برند.

آن “تفکر جهانی” ای که می­گوید رقابت و مکانیسم­های افزایش آن، تنها راه دستیابی به رفاه برای تمام بشر است، قربانیان زیادی نیز به همراه دارد. ایراد این تفکر به ویژه وقتی مشخص می­شود که ما می­بینیم تنها اقشار فقیر جامعه هستند که با هم رقابت می­کنند، آن هم برای رسیدن به شغل­هایی که چیزی از فقر آن­ها نمی­کاهد؛ در محیط­هایی کار می­کنند که ناامن و آلوده است و درآمدی کسب می­کنند که ناچیز و ناکافی است. تمام این­ها برای این است که ثروتمندانی که در جوار قشر محروم زندگی می­کنند سود بیش­تری ببرند. اقشار محرومی که در شهرها زندگی می­کنند، شاهد رفاه ثروتمندان هستند در حالی که خود به سختی روزگار گذرانده و تنها به زنده ماندن بسنده کرده اند.

باید تغییرات اساسی در نحوه ی تفکر در سطح بین المللی ایجاد شود. بخشی از این تغییر مرتبط است با اطلاعات و آگاهی. اطلاعات و آگاهی باعث می­شوند که مشکل نابرابری در معرض دید قرار گیرد و این، خود گامی است به سوی تغییر در فرایندهای ناعادلانه. در گوشه وکنار جهان، تلاش­های زیادی صورت می­گیرد تا رنج­ها و محرومیت­ها عیان گشته و به عرصه ی آگاهی و تدبیر کشانیده شود. برای مثال در 1994 به دنبال مطالعه ای که درباره ی بی­عدالتی­های بهداشتی در سائوپائولو انجام شد، یک شورای محلی زنان، با هدف آگاه کردن عموم مردم از نابرابری­ها به صورت روزمره، به این نتیجه رسید:«برای ساختن یک جامعه ی عادلانه، دسترسی به داده ها و اطلاعات امری ضروری است…ما می­خواهیم لایحه ای ارائه کنیم که بر اساس آن نهادهای اداره کننده شهری موظف باشند تا داده­های خود را به طور عمومی اعلام نمایند؛ داده هایی که به کیفیت زندگی مردم به طور کلی مربوط می­شود.»

حال به فرض که این اطلاعات شفاف و کافی باشد؛ چه کسی در این رابطه وارد عمل خواهد شد؟

Text Box: cdما در جایگاهی قرار داریم همانند هفتاد سال پیش...شما مردم با این همه تحصیلات چه می¬کنید؟ آیا آموخته¬های خود را تنها برای کسب منفعت به کار می¬برید؟گامانتز الدرز 1999ba

گسترش عدالت از طریق مشارکت در فرایندها می­تواند یکی از مؤثرترین ابزارهای تلاش­ برای تغییر باشد. افزایش مشارکت محلی معمولا باعث گسترش عدالت و شکل­گیری فرایندهای بسیار مؤثر می­شود. در این میانه، افرادی که دارای تحصیلات و نفوذ اجتماعی هستند، می­توانند مؤثرتر عمل کنند؛ البته در صورتی که تلاش در این زمینه را رسالت خود دانسته و با بی­تفاوتی از کنار مسائل عبور نکنند.

در حال حاضر شواهد زیادی وجود دارد که که نشان می­دهد مشارکت افراد و اقشار محروم جامعه و نیز انجمن­های مختلف در تدوین خط­مشی­های شهری، بسیار موفق بوده و در بهبود شرایط تاثیر زیادی داشته اشت.

افزایش مشارکت در فرایند تصمیم­گیری در شهرها تنها به معنی توانمندسازی محرومین برای دفاع از حقوق فیزیکی و مادی خود نیست، بلکه به معنی تفویض آگاهانه و اختیاری مسئولیت تصمیم­گیری به کسانی است که برای این کار مناسب شناخته شده اند. در واقع امور تصمیم­گیری باید توسط کسانی انجام گیرد که تحت فشار مشکلات مختلف هستند.

باید در یک ائتلاف همگانی تلاش کنیم برابری و پایداری را در شهرها نهادینه کنیم. ما باید امیدوار بوده و مطمئن باشیم که نظریه پردازان اقتصاد کلان که بی­عدالتی را امری محتوم و اجتناب­ناپذیر می­دانند، در اشتباه به سر می­برند.[14]



[2]) Sham Shui Po

[3])  Kowloon؛کولون یکی از بزرگ­ترین و پرجمعیت­ترین بخش­های جزیره ی هنگ کنگ است.

[4])عمده ی مطالب اخیر مربوط است به عکس­ها و توضیحات Kai Löffelbein. رجوع کنید به:

(http://photophilanthropy.org/gallery-posts/hidden-hong-kong-housing-situation-in-hk/)

[7])Society for Community Organization

[8]) بیماری تنفسی به شدت واگیرداری که با تب مداوم، سردرد و بدن درد همراه است و سرفه­های خشکی را به دنبال دارد. این بیماری کشنده، بین سال­های 2002-2003 در ویتنام و جنوب چین در میان جمعیت زیادی همه گیر شد و سبب مرگ عده ی زیادی گشت.

[9])Comprehensive Social Security Assistance (CSSA)

[10]) البته به نظر می­رسد که این دولت، نه فقط از چشم­انداز سلامت، بلکه از هیچ چشم­انداز انسانی دیگری نیز نگاه نمی­کند.

[11]) برگرفته شده از “http://lsecities.net/media/objects/articles/hong-kong” با اندک تصرف و تلخیص.

[12]) نظریه­های توسعه؛ ریچارد پیت و الین هارت­ویک؛ ترجمه ی ازکیا و سایرین؛ نشر لویه؛ ص 84.

[13]) برگرفته از: اندرون جهان سوم(کالبدشکافی فقر)؛ پال هریسون؛ ترجمه شهریار آژغ؛ نشر اختران؛ فصل 21 و 22.

[14])برگرفته از: شهرهای پایدار؛ فصل پنجم.