«درازراهِ رنج تا رستگاری» (از سیاوش کسرایی)
از خانه بیرون زدمتنهاکه در خود نمیگنجیدمچنانکه جمعیت در خیابان و خیابان در شهرنهدلکاسه، حوصله دریا نداشت جانوری بودمشاید اژدهاییکه دهانمدر کار بلعیدن «شهیاد» بود ودُمم«پل چوبی« را نوازش میکردهای…
از خانه بیرون زدمتنهاکه در خود نمیگنجیدمچنانکه جمعیت در خیابان و خیابان در شهرنهدلکاسه، حوصله دریا نداشت جانوری بودمشاید اژدهاییکه دهانمدر کار بلعیدن «شهیاد» بود ودُمم«پل چوبی« را نوازش میکردهای…