اتوبوس شهری شماره ۷۵
«اتوبوس شهری شماره ۷۵»یک روز صبح، اتوبوس شهری شمارهی ۷۵، که مسیر حرکتش از میدان «مونته وردهی» قدیم به میدان «فیومه» بود، به جای رفتن به طرف «تراسته وره»، جادهی…
مردي كه ميدان گلادياتورها را میدزديد
روزی از روزها، مردی تصمیم گرفت كه میدان گلادیاتورهای شهر رم را بدزدد، چرا كه میخواست میدان فقط مال او باشد و با كس دیگری تقسیمش نكند.كیفی برداشت و به…
دختری که نمیخواست بزرگ شود
«تِرِزا» درست مثل یک عروسک کوچک و ظریف بود، و برای همین، او را «تِرِزینا» یعنی «تِرِزای کوچک» صدا میکردند. تِرِزینا با پدر و مادر و مادربزرگش در یک دهکدهی…
آوای شب
اگر آن داستان قدیمی را به خاطر داشته باشید، داستان شاهزاده خانمی را که خواب به چشمش نمیآمد چون زیر آخرین تشک - از تشکهایی که روی هم انباشته شده…
لولو سر خرمن
گناريو هفتمين برادر و كوچكترين آنها بود. پدر و مادر گناريو آه در بساط نداشتند تا پسرك را براي تحصيل به مدرسه بفرستند. گناريو مجبور شد پيش يك كشاورز ثروتمند،…
سرزميني كه در آن هيچ چيز تيز و برنده نيست
جوواني بي كار و بار بود و سفر كردن را خيلي دوست داشت. او رفت و رفت تا به سرزمين عجيبي رسيد. خانه ها در اين سرزمين به شكل هلال…