فقط یک شب
امشبمیتوانیدکسی باشید که من نیستمو چیزی بخواهید که من نمیخواهممیتوانید بخندیداز ایستادنم بر خاکریزبرهنهی برهنهو دویدن گریهدر رگهای چهرهامچهرهای که با رؤیاهای خونین روشن شده است.میتوانید آقایان!که من چنگالم را…
امشبمیتوانیدکسی باشید که من نیستمو چیزی بخواهید که من نمیخواهممیتوانید بخندیداز ایستادنم بر خاکریزبرهنهی برهنهو دویدن گریهدر رگهای چهرهامچهرهای که با رؤیاهای خونین روشن شده است.میتوانید آقایان!که من چنگالم را…
(1)صدای گامهادر دهلیز مرگهمهمه، فریادـ وای بر تو... آخ!ـ بگریز... از این درـ بشتاب، داخل شو، به این سرداب.دویدنها، کشمکش، در دخمههای مرگکشتهها: هفتاداسرا: نودبیش از نود مجروح.سکوت، سکوتای…
(برای معین بسیسو که خود را به مردن زده است)[…]کوشیدم بیایمروزی کهدر واپسین هتل دوردستدلت را در بستر شکافتیکوشیدم نزد تو بیایمتا سرت را که به حسرتش بریدنددر تبعیدگاه وجدانبه…
سمیحالقاسم در سال 1939 از خانوادهای دروزی در شهر زرقاء اردن به دنیا آمد. در شهرهای رامه و ناصره به تحصیل پرداخت و تاکنون در فلسطین زندگی کرده است. سمیح…