زیر شمشیر غمش …
منظر اسبی یله در گلوگاه خونین صبح؛ باریک میان و فراخ سینه، افراشته سر و پریشان یال... با کوبش نرم آهنگ سمها بر خاک و رقص همساز ساقها و عضلهها:…
منظر اسبی یله در گلوگاه خونین صبح؛ باریک میان و فراخ سینه، افراشته سر و پریشان یال... با کوبش نرم آهنگ سمها بر خاک و رقص همساز ساقها و عضلهها:…
(داستانی از عاشورا) عمرو پسر «قُرظة بن كعب» است. قرظة از صحابهی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و از راویان حدیث و از یاران امیرمؤمنان علیهالسلام بوده است.…
شب آخر بود، عباس را فرستاده بودی تا این یک شب را از دشمن مهلت بگیرد. ما را به گرد خود جمع کردی و گفتی که جدت رسول خدا (ص)…
به نام خدا چشمانش را که به سوی نور گرفت، همه چیز در پرتوی آن یکسان دیده میشد، نه تفاوت رنگی بود و نه تفاوت قبیلهای، اینچنین بود که چشمهایش…
پرده سیاه شب، بی ستاره و تنها بر همه جا سایه افکنده بود جز بر دل کاروانیان، اما دشت با همهی تیرگی ها بیدار بود و بر مسیر کاروان دامن…
به نام خدا « دشت را دو خط موازی میآراید، خطوطی کنار هم و دور از هم. خطی که به ابهام "ابدیت" میرود و خطی که میخواهد در "عراق" بشکند.…
سوره لیل را شنیده بود بارها و بارها که: «سوگند به شب چون پرده افكند * سوگند به روز چون جلوهگرى آغازد» ... شب را دیده بود، در چشمان آنانی…