فکر می کنم (و معتقدم) که زن باید با مرد برابر باشد، چون عادلانه نیست که برابر نباشد. در روز هشت ماه مارس، باید زن با مرد برابر باشد. در این روز همهي مردان برای زنان گل ابریشم میآورند و برای آدمهای دیگر هم. اما من مردی را می شناسم که روز هشت مارس به زنی تیپایی زد. این را پدرم تعریف کرد.
پدرم الان رانندهي قطار شهری است. اما قبلاً مأمور آتشنشانی بود. یک بار این طوری بود که یک زنی از هشت مارس میخواست خودش را از پشت بام بیندازد پایین، آتشنشانی را خبر کردند. پدرم کسی بود که از خانهها بالا میرفت که نگذارد آدمها خودشان را از ساختمان پایین بیندازند. او رفت بالا و همین که جلو آن دیوانه قرار گرفت به او گفت: «تو میخواهی خودتو پرت کنی پایین که ما را بندازی تو هچل؟»
بعد آن زن یک کمی دیگر فکر کرد خودش را بیندازد پایین یا برگردد توی اتاق نشیمن و آخر فکر کرد خودش را بیندازد پایین. اما پدرم پرید طرفش و او را قاپ زد. همین که آمدند پایین، یکی از دوستان پدرم که او هم مأمور آتشنشانی بود (اما آن پایین)، از بس ترسیده بود یک تیپایی زد به او.
من اگر جای این آقا بودم، این تیپایی را نه در روزی میزدم که هشتم مارس بود، اما یک روز دیگر چرا.
(در آفریقا همیشه مرداد است، مارچلو د اورتا، ترجمه حمید زرگرباشی، انتشارات نقش خورشید، بهار 1380)