پنجره

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: "لباسها چندان تمیز…

ادامه خواندنپنجره
خیر مطلق

تنها بازمانده یك كشتی شكسته به جزیره خالی از سكنه‌ای افتاد. او با دلی لرزان دعا كرد كه خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی…

ادامه خواندنخیر مطلق

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد