فیلم با سوال یک خبرنگار از زن نقش اول فیلم (گلاب آدینه) شروع می‌شود که می پرسد: شما نقش زنان کارگر را در انتخابات مجلس ششم که پیش رو داریم چگونه می بینید؟ و این زن شروع به دادن جواب های نامربوط و کلیشه ای می کند...

جوانی به نام یاسوموتو به تازگی از بهترین شهر ژاپن مدرک پزشکی گرفته و قرار است به عنوان پزشک فرماندار شروع به کار کند. اما طی یک ناهماهنگی مجبور می‌شود چند وقتی را در یک بیمارخانه‌ی محلی  کار کند. مؤسس این بیمارخانه، دکتر ناییدی است که به ریش قرمز معروف است. او این بیمارخانه را برای افراد بدبخت و فقیر اطراف خود تاسیس کرده و به دنبال این است...

مریم، دختری از یک خانواده متوسط پایین، در پی رویاهای جوانی خود و فرار از نظارتهای خانواده و با دوستش که پسری است امروزی(!) و مورد علاقۀ مریم از خانه می­گریزد. مادربزرگ با او مهربان است و می­‌کوشد او را درک کند. از سوی دیگر مادربزرگ خواهری دارد...

پادشاهی(هیدوتورا) عمر خویش را در فتح و کشورگشایی گذرانده و اکنون می‌خواهد سرزمینش را بین پسرانش تقسیم کند. حال در این باره که چگونه عمل کند دستخوش تردیدهایی می‌شود و با این پرسش اساسی مواجه می‌شود که تکیه‌گاه و اعتماد انسان در این جهان باید به چه چیز باشد...