«آیا جامعهی ما پرسشگر است؟» این پرسشی است که به این یادداشت، انگیزهِی نوشته شدن داد. پاسخ این پرسش را هم شاید لازم باشد با نگریستن به موقعیت کسانی یافت که قاعدتا باید پرسشگرترین کنشگرانِ اجتماعی ما باشند: ...
جورج اُروِل، نویسندهی مشهور انگلیسی و خالق اثر شناخته شدهِی «قلعهی حیوانات» است. بر خلاف تصور رایج، اُروِل، طرفدار سوسالیسم دموکراتیک بود و همواره با جلوههای ناعادلانهی نظامهای سرمایهداری مخالفت مینمود. وی، بعد از اتمام تحصیلات متوسطه در ۱۹۲۱، به دلیل وضعیت مالی خانوادهاش توان رفتن به دانشگاه را نداشت. به همین دلیل، تصمیم گرفت تا به عضویت پلیس سلطنتی هند در آید...
۲۵سال پیش، جوانان ایسلندی از نظر سوءمصرف مواد مخدر، الکل و استعمال دخانیات ناسالمترین جوانان اروپا بودند. اما این کشور توانسته است طی برنامهای طولانیمدت به شکلی اعجابآور مصرف الکل و مواد را میان جوانان کاهش دهد و استعمال دخانیات را به کمترین حد میان کشورهای اروپایی برساند. کلید این موفقیت تغییر دستهای از نگرشها و مواجهۀ رو در رو با مسئله بوده است: اگر جوانان به هروئین معتاد میشوند، چرا به ورزش و هنر نشوند؟
ما هرگز بدان اندازه که در دوران اشغال آلمانیها آزاد بودیم، آزاد نبودهایم. ما هر حقی را که داشتیم، و بهویژه حقِ سخن گفتن را، از دست داده بودیم؛ هر روز بهما اهانت میکردند و ما ناگزیر بودیم که خاموش بمانیم؛ و بهعنوان کارگر، زندانی سیاسی، و جهود، تبعیدمان میکردند؛ روی دیوارها، در روزنامهها، و بر پردهی سینماها، همه جا سیمای پلید و بیاعتنائی میدیدیم که بیدادگران میخواستند...
...] دیگر صبر نداریم. عاصی شدهایم، نه نسبت به واقعیتی که نمیفهمیم، بلکه نسبت به خودمان. نسبت به توهماتمان. به اینکه هر بار امید بستیم و هر بار ناکام ماندیم. این است که دل از حقیقتمان کندهایم. [...] ایستادهایم و سر به زیر شدهایم. پذیرفتهایم کهبی ادعا باشیم، سرِمان به کارِ خودمان باشد. جامعه و تاریخ را بسپاریم به دستِ سیاستمدار و قدرتمدار، و زندگیمان را بکنیم...
امروزه یکی از وسایل رسیدن به حق و حقیقت در دادگاهها وکیل مدافع است. وکلای مدافع میکوشند دادگاهها را در مقابل واقعیتها قرار دهند و حق را به حقدار برسانند. البته هستند وکلای مدافعی که به خاطر پول و ثروت حقایق را پنهان میکنند تا موکّلشان به چیزی که حقّ او نیست دست یابد یا از مجازات بگریزد. اینان وکلای مدافعی هستند که شرف خود را میفروشند. دیل کارنگی نویسندهی معروف در یکی از آثار خود از وکیلی سخن میکوید که هرگز شرف خود را نفروخت:..
قرن سیزدهم میلادی در انگلستان آغاز تحوّلات عظیم در سیستم حکومت این کشور بود. یکی از حوادث مهمّ این قرن امضای منشور «ماگناکارتا» ـ یا منشور بزرگ ـ به وسیلهی جان (1167 ـ 1216) پادشاه انگلستان بود. جان با امضای قرارداد مزبور این واقعیّت را پذیرفت که حکومتش مطلقه نیست و او نمیتواند آنچه میخواهد انجام دهد بدون اینکه در مقابل مقام دیگری مسئول باشد.
قبل از اینکه جان به سلطنت برسد پادشاهان انگلیسی با استبداد کامل حکومت میکردند. آنها تابع هیچ قانونی نبودند و در مقابل هیچکس احساس مسئولیت نمیکردند و هر کس را که میخواستند دستگیر میکردند...