تقصیر از کیست؟
من، کاری را که من میخواهم کرد، وقتی بزرگ شدم، یک کار نیست، خیلیه. میخواهم جوشکار شوم، حلبی ساز، دستفروش. پدرم هم همهی این کارها را میکند، به این خاطر من هم میخواهم این کارها را بکنم. اما دقیقاً نمیدانم چه شغلی را پیش میگیرم، وقتی بزرگ شدم. بعضی وقتها، وقتی پدرم پول درست و حسابی گیرش میآید، میخواهم این کارها را بکنم. اما وقتهای دیگر که به در و دیوار فحش میدهد چون یک لیر هم کاسب نیست، آن وقت نمیخواهم این کارها را بکنم....