You are currently viewing به مناسبت روز جهانی زنان روستایی

برنامۀ توسعۀ هفتم: زنان را در پستوی خانه نهان باید کرد! (نوشته)

دکتر مهتا بذرافکن

چند سال پیش یک گزارش از جمعی از  زنان روستایی مراکشی خواندم که برای خودشان یک تعاونی درست کرده بودند.
چند صدنفر به رهبری یک خانم دکتر مراکشی بذر درخت آرگان که بومی مراکش است و در صنایع آرايشی کاربرد فراوان دارد جمع می‌کنند، کار طاقت‌فرسایی است، اما در آمدش توانسته زندگی زنان را تغيير دهد، آن‌ها خودشان با تشكيل زنجيره‌ای بزرگ یک اقتصاد محلی را به جریان اصلی اقتصاد پیوند داده و کار بزرگی را انجام داده‌اند.

در هند یک گروه از دختران جوان مهندس به زنان دیگر  آموزش نصب و راه‌اندازی پنل‌های خورشيدى یاد مي‌دهند و تعاونی‌شان تا کنون 7000 خانواده را برق‌دار کرده و زنان را از کولبری سوخت و آلودگی دود ناشی از سوخت‌های بد نجات داده است. همچنین در هند زنان مسئولیت تعمیر پمپ‌های دستی آب را بر‌عهده گرفته و تاثیر به سزایی در دسترسی خانواده‌ها به آب سالم داشته‌اند.
در چین زنان یک شهرستان کوچک با همت 200 زن تعاونی پوشاکی راه انداخته‌اند که محصولاتش به اروپا و آمريكا صادر می‌شود.

ده‌ها نمونه‌ی دیگر در کشورهای به مراتب فقیرتر، ناامن‌تر، با حکمرانی ناکارآمد هم وجود دارد که در آن زنانی هستند که علی‌رغم همه‌ی مشکلات، ناامنی‌ها، تعصبات، خشونت‌ها و ناملایمات؛ براي تغییر زندگی‌شان تلاشی شبانه‌روزی دارند.

حقیقت این است که داشتن درآمد و شغل پایدار هر انسانی را کامل می‌کند و می‌تواند در تصمیم‌گیری‌هایش برای خود وخانواده بسیار تاثیرگذار باشد. برای زنان داشتن شغل و درآمد  تاثیری به مراتب عميق‌تر بر روند تغييرات جامعه می‌گذارد، صدایشان بیشتر شنیده می‌شود. پول قدرت دارد و زنان با درآمد مناسب می‌توانند مناسبات اجتماعی، فرهنگی و سياسی را به نفع خودشان تحت‌تاثیر قرار دهند.
در بسیاری از نقاط جهان زنان توانمند دنیا براي اثر‌گذاری بر چرخه خشونتی که آن‌ها را در حاشیه قرار داده است، حامی هم شده‌اند.
در هند برای حمایت از تحصیل دختران و توقف کودک همسری و فروش دختران؛ زنانی که سرمايه دارند سرمایه‌شان را، آنان‌که ایده دارند، ایده‌شان را، آن که تخصص دارند، تخصصشان را، آن که توان کار دارند، توان جسمی‌شان را با تولید شغل و کارآفرینی و ایجاد تعاونی‌های زنان دور هم جمع کرده و زنجیره‌های همدلی و خواهرانگی برای کمک به یکدیگر ساخته‌اند. همه این کارها نه تنها زندگی زنان را بهتر نموده است؛ بلکه خانواده‌ها را از چنبره‌ی فقر جهالت نجات داده و پایدار نموده است.
توانمندسازی زنان و مادران کلید تغییر است و گام‌های تغییر را، هرچه‌قدر هم دشوار، خود زنان  با هدف جابه‌جا کردن مناسبات فرهنگی و اجتماعی و مشارکت در سیاست و اقتصاد بردارند. برنامه‌ی توسعه‌ی هفتم نیمی از مردم ایران را، نیمی از استعدادهای کشور را و نیمی از سرمایه‌های اجتماعی را محدود ساخته و بجاست که همه زنان، بویژه زنان سیاست‌مدار و در قدرت نسبت به تبدیل کردن زنان به «انسان در حاشیه» در آینده‌ی ایران شدیداً هشدار دهند.

منبع: کانال تلگرامی زنان روستایی و اکوفمنیسم

حمایت از زنان کشاورز و مزارع کوچک؛ کلید امنیت غذایی (نوشته)

دکتر مهتا بذرافکن

عکاس: مصطفی حسن‌زاده

زنان اولین کسانی هستند که از پیامدهای تغییرات اقلیمی رنج می‌برند و آخرین کسانی هستند که دستاوردهای اقتصادی دریافت می‌کنند. این در حالی است که زنان می‌توانند بخشی از راه‌حل سازگاری با تغییرات اقلیمی و بویژه کم‌آبی و تامین غذا باشند. رفتن در جهت عدالت اجتماعی ومشارکتی که در آن تحت حکمرانی و قوانین عادلانه، گروه مسلطی وجود نداشته باشد، یک راهکار موثر و شاید تنها راه باقی‌مانده برای نجات زمین است.

زنان کشاورز، اکثریت فقرای همیشه مشغولی‌اند که به منابع طبیعی در معرض تهدید وابسته‌اند. فقر زنان به دلیل موانع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است و آن‌ها برای فایق آمدن بر این فقر علی‌رغم داشتن قابلیت‌های بسیار، از ظرفیت محدودی برخوردارند چراکه نمایندگان موثری در سیستم حکمرانی ندارند.

بدیهی است که ترکیب زنان از نظر دسترسی به منابع، قدرت و درآمد همگن نبوده و زنان روستایی وعشایری بیشتر به منابع طبیعی وابسته‌اند. اما از آنجا که زنان روستایی و عشایری حلقه آغازین زنجیره غذایی هستند که با منابع طبیعی شروع می‌شود؛ در نتیجه هنگامی که منابع طبیعی از بلایایی چون سیل، زلزله وتنش آبی و خشکسالی که به اختلال در عرضه زنجیره‌ی غذایی منجر شده، آسیب بینند و بافت اجتماعی-اقتصادی جامعه‌شان تضعیف گردد، شکننده می‌شوند.
در این هنگام زنان به دلیل انتظارات فرهنگی و اجتماعی  ناشی از تقسیم کار علاوه بر این که خود آسیب می‌بینند، باید مراقب سایر اعضای خانواده که آسیب دیده‌اند نیز باشند. متاسفانه از آنجا که اغلب جوامع با محدودیت‌های اجتماعی، فرهنگی، قانونی و سیاسی سازگاری و انعطاف‌پذیری زنان را تضعیف می‌کنند، زنان  آخرین کسانی هستند که از مزایای اقتصادی حتی آن‌هایی که در هنگام فاجعه تخصیص می یابد، برخوردار می‌شوند.
بدیهی است که کشاورزی یکی از آسیب‌پذیرترین بخش‌ها در برابر فاجعه است. فاجعه البته بطور برابر و فارغ از جنسیت به همه مردم آسیب می‌زند، اما پس از فاجعه این زنان هستند که  به دلیل محدودیت‌های ناشی از قوانین و فرهنگ غالب از کمترین مزایا برخوردار می‌گردند. 
زنان کشاورز بخشی از جامعه کشاورزی را تشکیل می‌دهند ، آن‌ها بیشتر کشاورزان در مقیاس کوچکند که معمولا مالک آب و زمین نبوده وحتی گاهی  حساب بانکی مستقل ندارند و به ندرت به عنوان بخشی از شبکه کشاورزان شناخته می‌شوند و در آنجا نماینده‌ای دارند. همین دلایل کافیست که از تسهیلات و یارانه هایی که به کشاورزان اختصاص می‌یابد محروم باشند. علی‌رغم این‌که بر اساس آمارهای جهانی اگر زنان شاغل در کشاورزی‌های کوچک حمایت شوند، هم خودشان از فقر نجات پیدا می‌کنند و هم می‌توانند ناامنی غذایی را کاهش دهند. براساس  گزارش  اهداف  توسعه پایدار ۲۰۲۰  همه‌گیری در خدمات رسانی بهداشتی و دسترسی به غذای کافی  برای  ۳۷۰ میلیون  کودک اختلال و حتی محرومیت ایجاد کرده است و جبران این  ارقام به سالهای زیادی زمان نیاز دارد. اگر زنان کشاورز بتوانند با رفع محرومیت‌ها و قوانین بازدارنده  مورد توجه قرار گرفته و دسترسی‌شان به تسهیلات، مالکیت، آب و زمین و بازار مدیریت شده وموانع رفع گردد می توانند تاثیر قابل توجهی بر جبران این آسیب‌ها داشته باشند.  مزیت مزارع کوچک این است که می‌توانند آسیب کمتری به محیط‌زیست وارد نمایند و به دلیل استفاده بسیار کم  از کودهای شیمیایی و سموم، غذای تازه و سالم برای تعداد زیادی از مردم در محدوده خودشان تولید کنند،  آموزش آن‌ها برای کشاورزی پایدار و مدیریت منابع آب امکان‌پذیر بوده و می‌توانند زنجیره‌ی ارزش و تامین را با دسترسی به بازارهای محلی مدیریت نمایند.

منبع: کانال تلگرامی زنان روستاتیی و اکوفمنیسم

خانۀ امید؛ حکایت زن بلوچ (ویدئو)

«خانه هدی» نامی آشنا برای اهالی سیستان و بلوچستان است. خانه‌ای در حاشیه‌ی شیرآباد که گروهی از زنان بلوچ آن را اداره می‌کنند. زنان این خانه که تعدادشان به بیش از 600 نفر می‌رسد، از راه سوزن‌دوزی به امرار معاش می‌پردازند.
اما این خانه فقط برای خانواده‌های این زنان به «خانه امید» تبدیل نشده است.
«مرضیه» مدیر این خانه، زنی که به دلیل مشکلات مالی به سراغ راه‌اندازی کسب و‌کار می‌رود؛ از لحظه تولد این خانه می‌گوید، پرچالش‌ترین روزهایش را بازگو می‌کند و داستان‌های بزرگ‌شدنش را تعریف می‌کند.

منبع: سایت اکو ایران

تابلوهایی از زیبایی و رنج زن بودن؛ زندگی زنان روستایی و عشایر (ویدئو)

عدالت جنسیتی چیست و چرا در برنامۀ توسعه حذف می‌شوند؟ (نوشته)

این تصویری از زنان روستایی است. کار در روستا، نه ساعت دارد و نه سن‌وسال می‌شناسد. نه بیمه دارد ونه بازنشستگی. زن روستایی گاه حتی برای کاری که می‌کند دستمزدی هم دریافت نمی‌کند. دردناکتر این است که کارش پنهان از دید همه‌ی قانون‌گذاران و برنامه‌ریزان است و حتی عدالت برای او را در پروژه‌ی «توسعه نویسی» حذف کرده‌اند.

حقیقت این است که زنان با همه‌ی توان درکنار مردان  درجریان اقتصادی و اجتماعی کشور فعالند، با تربیت و مراقبت شبانه‌روزی و بدون مزد نیروی کارآینده؛ ارزش افزوده‌ای بالغ بر ميلياردها ریال برای اقتصاد ملی می‌آفرینند.

عدالت‌طلبی جنسیتی یعنی دیدن همین زحمات و ارزش‌گذاری براین تلاش‌های شبانه‌روزی. یعنی شایسته‌سالاری برای نشستن بر جایگاه‌های مدیریتی و توزیع عادلانه فرصت‌ها و منابع.
یعنی داشتن حق قانونی برای انتخاب مسیر زندگی، معیشت، رفاه، مادری کردن و دسترسی برابر و کافی به آموزش، اشتغال و مالکیت و استقلال مالی و اعتباری و تصمیم‌گیری و دیده شدن به عنوان بخشی از جریان اقتصادی و اجتماعی.

منبع: کانال تلگرامی زنان روستایی و اکوفمنیسم

مستند زنان زاگرس (ویدئو)

کاری از: فرزاد گمار. تصویربردار:‌ جواد علیزاده. تدوینگر: فرزاد گمار و داریوش گرگوند

هزاران سال است که زنان بختیاری زایشگرند. این مادران مقاوم زاگرس در همه این هزاران سال، نه همپای مردان و در کنار ایل، بلکه محور زندگی، زیست اجتماعی و اقتصاد ایلات و عشایر و در عین‌حال، همسران مردان زاگرس‌نشینند. آن‌ها از گذشته‌های دور تا امروز، در دورترین بیراهه‌ها و ناپیداترین دره‌های زاگرس سر به فلک کشیده از صبح تا تاریکی شب، مسئول خانه و زندگی تبار و ایل و خانواده‌هایشان بوده‌اند و با کمترین توقعات بار اصلی زندگی را بر دوش می‌کشند.
مستند «زنان زاگرس» ، روایتی است هرچند کوتاه اما صریح از آنچه زیست انسانی این زنان، آگاهانه و ناخودآگاه، می‌طلبد ولی از آنان دریغ شده است.

برای دیدن این مستند به سایت ایسنا مراجعه کنید.

مشارکت زنان در بخش منابع آب (نوشته)

دکتر مهتا بذرافکن

درجهان زندگی روزمره زنان با منابع آب بهم آمیخته‌اند؛ آن‌ها هر روز برای انجام امور خانواده از خانه تامزرعه با منابع آب سروکار دارند. علاوه بر مشارکت در مزارع، زنان در کشورهایی که به آب سالم دسترسی ندارند، بر اساس آمارهای موجود هر روز بیش از 152 میلیون ساعت وقتشان صرف حمل دبه‌های آب برای مصرف خانواده می‌کنند. بزرگی همین عدد کافیست که زنان به عنوان یکی از ذی‌نفعان منابع آب به رسمیت شناخته و به تصمیم‌گیرندگان اصلی آب تبدیل نماید. 

علاوه بر این تجربیات، برخی از کشورها که مشارکت زنان در همه سطوح را پذیرفته‌اند نشان می‌دهد که مشارکت زنان باعث بهبودی عملکرد سیستم‌های آب، افزایش دسترسی به آب، افزایش مزایای اقتصادی و زیست‌محیطی و بهبود کیفیت زندگی در سطوح مختلف شده است.

 به عنوان مثال، در هند، اخیراً زنان به عنوان مکانیک پمپ‌دستی آموزش‌دیده و مجوز دریافت کرده‌اند و مشتریان آن‌ها را نسبت به مکانیک‌های مرد در دسترس‌تر و پاسخ‌گوتر ارزیابی می‌کنند، زیرا بسیاری از این زنان می‌دانند که شکستگی پمپ دستی باعث می‌شود که دختران و زنان مجبور شوند مسافت‌های طولانی‌ را برای کولبری آب طی کنند، زمانی که می تواند صرف آموزش و اشتغال‌شان شود در مسیر حمل آب هدر می‌رود.

  در بلوچستانِ پاکستان تیمی از زنان محقق طرح استفاده مجدد از یک مخزن  بلااستفاده برای تامین آب یک روستا با بکارگیری خطوط لوله غیرفعال، پیشنهاد و اجرا کردند که نه تنها مقرون به صرفه‌تر از طرح اولیه‌ی تیم مردان بوده بلکه تغییرات بعد از آن منجر به مدیریت بهتر آب و بهبود کیفیت زندگی شد. چهار سال بعد این روستا با سرمایه‌گذاری در توانمندسازی زنان و تشویق حضور زنان در سیاست و رونق اقتصادی و اشتغال، مدرسه جدیدی برای دختران ساخت که مانع ازدواج کودکان به دلیل فقر شد.

در مالاوی، تیم‌های بازرسی که عمدتاً از مهندسان زن تشکیل شده‌اند، چندین بار در روز به وضعیت لوله‌های آب در مسیرهای روستایی نظارت می‌کنند و نشت آب و نیاز به تعمیر را گزارش می‌دهند.

زنان در منطقه ماگلانگ جاوه در اندونزی، به دلیل عدم تعهد مقامات سیاسی، خود به حل مشکلات سیستم آب موجود اقدام نموده و به موفقیت دست یافتند. ایده‌ها و راه حل‌های آن‌ها مبنایی برای بازسازی کامل سیستم آب شد، و این زنان اکنون در مدیریت سیستم‌های آب مشارکت فعال داشته و با تشکیل انجمن‌های محلی گفتگوی آب سالم، دسترسی به آب سالم و بهره‌برداری درست از آن را به یک دغدغه در سطح جامعه تبدیل کرده‌اند.

ارزیابی انجام شده توسط بانک جهانی نشان می‌دهد که مشارکت زنان حتی در پروژه‌های ساده می‌تواند اثربخشی پروژه‌های آب را شش تا هفت برابر نسبت به پروژه‌هایی که بدون مشارکت زنان انجام می شود افزایش دهد. 

مطالعات بیش از دو دهه به این نتیجه رسیده‌اند که نقش زنان در بخش آب مستلزم  تغییر اساسی‌تر در حکمرانی و سیاست‌گذاری منابع آب، شفافیت و تغییر نگرش رهبران و سیستم حکمرانی به زنان است.

در بخش مدیریت منابع آب بطور مشخص پایداری زمانی تحقق پیدا می‌کند که از ظرفیت همه مردم اعم از مردان و زنان به طور مساوی استفاده شود چرا که آب اساسا یک خیر عمومی است.

علاوه بر این تحقیقات بانک جهانی همچنین نشان می‌دهد که فسادپذیزی زنان بسیار کمتر از مردان است، زنان به  نسبت به مردان آب را طور عادلانه‌تری به اشتراک می‌گذارند، به خصوص در مواقع کمبود، توزیع عادلانه را به دقت مدنظر قرار می‌دهند.

 متأسفانه با وجود این تجربیات؛ در کشورهای درحال توسعه به دلیل نگرش‌های فرهنگی به زنان، کمتر از 17 درصداز زنان  به‌طور جدی درسطوح سیاست‌گذاری، تحقیق و توسعه و اجرای سیاست‌ها مشارکت داده شده‌اند و البته درعین حال در همین کشورها کولبری آب وظیفه زنان است!

گزارش سال 2014 توسط انجمن بین‌المللی آب نشان داد که بیش از 15 کشور در حال توسعه در بکارگیری زنان در مدیریت و پژوهش‌های مربوط به آب کم کارند و سیستم مردانه حکمرانی آب میلی در مشارکت دادن زنان ندارد.

این درحالی است که در این گزارش آمده است که در کشورهایی که از ظرفیت زنان در بخش های مختلف از مدیریت تا اجرا، نظارت و تحقیق و توسعه آب استفاده شده، زنان مأموریت شان را عمدتاً مسئولانه و کاملا حرفه‌ای با دستاورد قابل توجه انجام داده‌اند.

دسترسی عادلانه به آموزش عالی، اجرای سیاست‌ توزیع عادلانه فرصت‌ها برای همه انسان‌ها ورای جنسیت، افزایش آگاهی اجتماعی و مطالبه‌گری در همه سطوح برای مشارکت هرچه بیشتر زنان در مدیریت منابع آب ضروری است و زنان شایستگی خود را برای مشارکت مؤثر در مدیریت منابع آب ثابت کرده و درجهت تحقق اهداف توسعه پایدار می‌توانند الگوی نسل آینده باشند.

منبع: کانال تلگرامی زنان روستایی و اکوفمنیسم

نجات آب و خاک با اشتغال پایدار و مشارکت زنان (نوشته)

دکتر مهتا بذرافکن

در اغلب مناطق جهان زنان مسئولیت امنیت غذایی خانوار از طریق تولید مواد غذایی در مزارع با مقیاس کوچک بر عهده دارند و در نقاطی از دنیا تامین آب این مزارع کوچک با جمع‌آوری آب باران انجام می‌شود.

با این‌حال، اکثر زنان روستایی دسترسی مطمئن به زمینی که شخم می‌زنند ندارند و با این که به نوعی 43درصد از امنیت غذایی را تامین می‌کنند، فقط مالکیت یک پنجم منابع در اختیار دارند و این توزیع ناعادلانه بر نرخ مشارکت آن‌ها برای حفاظت از منابع آب و خاک مؤثر است.

مثلا در بورکینافاسو، 50 درصد کشاورزان خرده مالک زن هستند و با این وجود دسترسی ایمن به زمین ندارند، در کنیا، 80 درصد زنان روستایی کشاورزند و کمتر از 3 درصد صاحب زمین هستند. (در ایران آماری دقیقی در مورد میزان مالکیت زنان بر زمین و آب یافت نشد).

در اغلب موارد، زمینی که زنان بر آن کشت می‌کنند اجاره‌ای است یا متعلق به مردان خانه است. علاوه‌براین، دسترسی به زمین توسط قوانین سنتی اداره می‌شود که در نقاطی که در نقاطی از دنیا به زنان اجازه مالکیت زمین را نمی‌دهد.

این قوانین سنتی سرمایه‌گذاری در فناوری‌های کشاورزی پایدار را برای زنان کشاورز و سازگاری با کم‌آبی را دشوار می‌کند و آن‌ها را از نظر تصمیم‌گیری به موقع، مشارکت در برنامه‌های ترویجی، مشارکت در تشکل‌های صنفی، دسترسی به دانش و اطلاعات اقلیمی  محروم و محدود می‌سازد .

البته در دنیا رویکردها درحال تغییر است و در طول سال‌های گذشته، زنان  تلاش نموده‌اند تا با حضور در حلقه‌های تصمیم‌گیری برای ایمن‌سازی پایدار زمینی که بر آن کشت می‌کنند و راه‌های نوآورانه برای تامین آب مزارع کوچک گام‌های مؤثر بردارند.

داده‌های جهانی فائو نشان می‌دهد زنان در مزارع کوچک از آب استفاده بهینه کرده و مراقب خاکند، از کود و سم کمتری استفاده می‌کنند و مراقبت بیولوژیک را ترجیح می‌دهند.

علاوه بر آن فارغ‌التحصیلان (اغلب دختران) دانشگاهی رو به  مشاغل نوآورانه حامی کشاورزی پایدار همچون تولید مبارزان بیولوژیک مانند کفشدوزک، تعبیه و نصب ابزار جمع‌آوری آب باران، تغییر رویکردهای مصرف آب و کاهش ضایعات با آموزش و توانمندسازی صنایع تبدیلی و.. روی آورده‌اند و آن را در شبکه‌های کشاورزی زنان عرضه می‌کنند.

بحران‌های اقلیمی و بحران‌های آب تاثیرات متفاوتی بر گروه‌های مختلف مردم می‌گذارد، در حالی که برخی از مردم کمترین مداخله در ایجاد این آسیب‌ها دارند در خط مقدم آسیب‌هایند.

اکنون با توجه به گسترش و تعمیق بحران‌ها زنان کشاورز با آموزش و سازگار پذیری بیشتر؛ مشتاقانه به دنبال تولید سالم غذا و مدیریت منابع آب در مزارع کوچک مقیاسند درحالی‌که فقط به 10 درصد از آموزش‌های ترویجی دسترسی دارند.
 ترویج و ارتقای دانش جمع‌آوری آب باران و محافظت از خاک ضروری‌ترین راه حفاظت از منابع است و زنان کشاورز می‌توانند سفیر نجات آب و خاک شوند که پرارزش‌ترین و شگفت‌انگیزترین دارایی ما بر روی کره زمینند.

منبع: کانال تلگرامی زنان روستایی و اکوفمنیسم

وضعیت طرد اجتماعی زنان فقیر روستایی (مقاله)

سید احمد فیروزآبادی و علیرضا صادقی

مقاله حاضر در پی فهم و سنجش ابعاد طرد اجتماعی در بین زنان فقیر است. سؤالات اصلی تحقیق این است که چگونه زنان در چرخه زندگی به گونه‌ای نظام‌مند از جریان اصلی اجتماع، طرد و به حاشیه رانده می‌شوند؟ چه عللی به طرد زنان از عرصه‌های اجتماعی انجامیده است؟ الگوی توزیع ابعاد طرد اجتماعی در میان زنان چگونه است؟
در این تحقیق، چهار بُعد اصلی طرد اجتماعی یعنی طرد از شبکه‌های حمایتی، روابط اجتماعی، مشارکت اجتماعی، و همچنین شرمساری یا بدنامی اجتماعی مورد سنجش قرار گرفته است.
نتایج تحقیق گویای آن است که طرد و محرومیت انباشتی زنان به موقعیت کنونی آن‌ها برنمی‌گردد؛ بلکه به گونه‌ای فرآیندی، با پیشینه و گذشته آن‌ها، با ویژگی‌های فردی، ساختار خویشاوندی، فقر مزمن و بین نسلی و با برخی وقایع خاص در ارتباط است. علاوه بر آن، عوامل اجتماعی و فرهنگی (غیر درآمدی) متعددی در به حاشیه راندن زنان از جریان اصلی اجتماع نقش دارند که به نوبه خود می‌تواند خروج از فقر و محرومیت را برای آن‌ها دشوار سازد.

پادکست رادیو مردم‌نگار (پادکست)

مگر من زن نیستم؟

سحر، زنی سی ساله از عشایر لرستان؛ تلاش می‌کند تصویری واقع‌گرایانه‌تر از زندگی زنان عشایر، روایت کند.

پادکست رای‌بُن (پادکست)

مستند «زینت، یک روز بخصوص‌‌»

تهیه‌کننده، کارگردان: ابراهیم مختاری

سال ساخت: ۱۳۷۹

خـلاصـه‌فیلم: «زینت دریایی» بهیار تجـربی روسـتای «سـلخ» در جـزیزه قـشم اسـت که بـرای بـهورز شـدن و پـوشیدن لـباس کار، کشف بـرقـع کرد. او از نخسـتین زنـان جـزیره اسـت که بـه جـز خـانـه‌داری، کار بیرون از خـانـه می‌کند و تـنها زنی اسـت که در اولین انـتخابـات شهـر و روسـتا در اسـفند ۱۳۷۷ نـامـزد شـورای ده سـلخ شـده. «زینت، یک روز بـخصوص» بـه وقـایع و بـحث‌هـای پیرامـون نـامـزدی زینت بـه عنوان یک زن، در روز انتخابات می‌پردازد.

ویدیوی کوتاهی از فیلمِ مستندِ مورد بحث در این پادکست:

چرا زنان ار مدیریت منابع آب حذف شده‌اند؟ (نوشته)

گفت‌وگو با مهتا بذرافکن، جامعه‌شناس و پژوهشگر در حوزه مسائل روستایی و آب

از شاخص‌های درجه توسعه‎‌یافتگی هر کشور، میزان مشارکت و نقش زنان در آن کشور است. توجه به مشارکت زنان به‌ عنوان نیمی از منابع انسانی، از موضوعات و اهداف اساسی توسعه اجتماعی و اقتصادی در هر کشور محسوب شده و به عنوان یکی از عوامل مؤثر در تحقق اهداف توسعه پایدار نیز به شمار می‌رود. اینکه زنان در مقایسه با مردان نسبت به حفظ محیط زیست کوشاترند امری است که درستی آن بارها بر ما ثابت شده است. شواهد نشان می‌دهند زنان به ‌طور طبیعی تمایل بیشتری به حفظ طبیعت و دوستی با آن دارند؛ بنابراین، به‌ دلیل نقش تاریخی و خانوادگی زن و روحیه‌ها و تمایل‌های او امروزه نقش زن در مدیریت محیط زیست و آب جایگاه ویژه‌ای دارد با این حال، نقش زنان روستایی در تعدیل کم‌آبی و میزان مشارکت این زنان در مدیریت مصرف آب چقدر است؟ عوامل تأثیرگذار بر سطوح مشارکت زنان در روستاها کدامند؟ باورها و هنجارهای سنتی و همچنین حمایت سازمانی چه نقشی در این نوع مشارکت اجتماعی ایفا می‌کنند؟ اینها پرسش‌هایی است که در گفت‌وگو با مهتا بذرافکن، دکترای جامعه‌شناسی تغییرات اجتماعی و پژوهشگر در حوزه مسائل روستایی و آب مطرح شد.

زنان فقط ۵ درصد از مالکیت منابع آب را در اختیار دارند

مهتا بذرافکن پژوهشگر حوزه مسائل روستایی اذعان می‌دارد: «زنان روستایی به عنوان مدیران خانواده‌ها در حوزه خانگی در مورد آب نقش مستقیم ایفا می‌کنند؛ در واقع مدیریت مصرف آب در خانه بر عهده زنان است. همچنین دام‌ها، باغچه‌های کوچک و درختان خانگی که در خانه نگهداری می‌شود مدیریت‌شان اغلب به دست زنان است که اگر در سطح کلان به آن بنگریم متوجه تعداد بسیار زیاد آن می‌شویم. از طرف دیگر، زنان در بسیاری از مناطق جهان در کشاورزی و دامپروری هم مشارکت دارند اما مالکیت منابع آب در روستاها در حوزه اشتغال و کسب درآمد خانواده‌ها در حوزه کشاورزی و دامپروری بر‌عهده زنان نیست. زنان کمترین تعداد مالکیت منابع آب را دارند، در نتیجه مشارکتی در این حوزه نداشته یا میزان مشارکت آنها بسیار کم است.» وی ادامه می‌دهد: «در سطح جهان، در حالی که زنان نیمی از جمعیت دنیا را تشکیل می‌دهند فقط پنج درصد از مالکیت منابع آب را در اختیار دارند و تنها هفت درصد از زنان در تمام دنیا در امور مربوط به مدیریت و مسائل مختلف مربوط به حوزه آب مشارکت دارند؛ بنابراین از نظر مشارکت سیستماتیک به نحوی که سیستم حکمرانی مدیریت آب زنان روستایی را درگیر منابع آب کرده باشد این مشارکت بسیار کم است، در نتیجه آنها عملاً قادر به نقش‌آفرینی در این حوزه نیستند؛ چراکه قدرت تصمیم‌گیری در مورد منابع آب دست آن‌ها نیست و در چنین شرایطی نمی‌توانند چندان هم تأثیرگذار باشند.»

بذرافکن گفت: «اگر ما به مسأله مشارکت منابع آب دقت کنیم می‌شویم که در سطح خرد مسائل محیط خانوادگی، مسائل بهداشتی و همچنین دسترسی به مصرف آب شرب بیشتر بر عهده زنان است اما در حوزه کلان و در زمینه کسب‌و‌کار زنان کمترین درصد مشارکت را دارند. مهمترین عامل در این خصوص حذف سیستماتیک نیمی از مردم جهان در حوزه تصمیم‌گیری در مورد منابع آب است.»

زنان روستایی بیشترین آسیب‌ها را متحمل شده‌اند

این جامعه‌شناس می‌گوید: «منابع آب از صنایع پتروشیمی و فولاد و معادن گرفته تا کشاورزی که ۴۵ درصد از آب‌های کشور ما فقط در بخش ضایعات دارد هدر می‌رود، همه به دست مدیریت مردان اتفاق می‌افتد و زنان در این مورد – چه برای بهبود و چه برای آلایندگی – هیچ اثرگذاری ندارند؛ چراکه اساساً سیستم حکمرانی آب هیچ نوع مشارکتی از سوی زنان را برنمی‌تابد.» بذرافکن تصریح می‌کند: «در حال حاضر شما در شورای سیاستگذاری آب هیچ عضوی از زنان را در این سیستم مشاهده نمی‌کنید که بخواهد روی تصمیم‌گیری‌ها اثری داشته باشد. در حوزه‌های مختلف مانند پروژه‌های انتقال آب و پروژه‌های سد‌سازی و تمام مسائل مربوط به آب مانند آلودگی رودخانه‌ها، آلودگی آب‌های سطحی و یا خشک شدن تالاب‌ها زنان روستایی بیشترین آسیب‌ها را از این مسائل دیده‌اند بدون اینکه کمترین قدرت تصمیم‌گیری درباره سرنوشت خود که با سرنوشت آب در هم آمیخته است را داشته باشند.»

زنان هیچ سهمی در تصمیم‌گیری‌ها ندارند

این پژوهشگر حوزه آب می‌افزاید: «در این بخش زنان متحمل آسیب‎های بسیار زیادی شده‌اند؛ اگر در جایی تالاب یا رودخانه‌ای خشک شده و مردم روستاها آواره شدند، بار این آوارگی، مهاجرت، حاشیه‌نشینی، بی‌پولی، مدیریت خانواده‌های فقر زده و تحمل خشونت‌های ناشی از این مسائل بر دوش زنان است. اما از آن طرف این زنان هیچ درکی در مدیریت منابع آب ندارند و به طور کلی از مدیریت منابع آب حذف شده‌اند و آن اثرگذاری و میزان مشارکتی که آنها می‌توانستند در این حوزه داشته باشند توسط سیستم، سنت و هنجارها به طور سیستماتیک و فرهنگی حذف شده است و همین امر باعث شده که اکنون ما در ورطه مشکلات گرفتار شویم.» وی ادامه می‌دهد: «زنان در حالی متحمل آسیب‌های زیادی از تنش آبی و کم‌آبی شده و عملاً در مشکلات غرق گشته‌اند که خودشان هیچ سهمی در تصمیم‌گیری آن نداشتند. بنابراین، وقتی زنان هیچ سهمی در تصمیم‌گیری برای منابع آب ندارند ما نیز نمی‌توانیم در مورد اینکه چه تأثیرگذاری بر این منابع داشته‌اند صحبت کنیم. وقتی که آنها به طور سیستماتیک از مدیریت منابع آب حذف شده و هم عوامل فرهنگی و هم عوامل اجتماعی آنان را از حوزه آب کنار زده‎اند، لذا زنان نه سهمی در مشارکت و نه تخریب این منابع نداشته‌اند. با این وجود بیشترین لطمه را از ناحیه این تخریب‌ها و تنش‌ها می‌بینند.» بذرافکن توضیح می‌دهد: «باورها و هنجارهای سنتی همیشه در حوزه آب اثرگذار بوده‌اند. از زمانی که سیستم تقسیم اجتماعی شکل گرفته است، مردان به عنوان مالکان زمین و آب شناخته شدند و زنان به طور عموم نمی‌توانستند سهمی از مالکیت آب و زمین داشته باشند، مگر زنانی که از طریق ارث یا در قدیم از طریق مهریه در برخی از مناطق کشور مالکیت و سهمی از آب و زمین به آنان می‌رسیده . ممکن است در سطوح بالا و در طبقه اشراف زنان انگشت شماری هم باشند که این قدرت را داشتند که صاحب روستا و آب بوده و زمین و قنات داشته باشند اما این مربوط به طبقه‌ای خاص است. اگر بخواهیم به طور عمومی در مورد میزان مالکیت زنان و میزان سهم آنها در مدیریت منابع آب صحبت کنیم، باید گفت که هم سیستم اجتماعی و فرهنگی و هم سیستم قانونگذاری، حقوقی و حکومتی دسترسی و درگیر شدن و مدیریت زنان را در این حوزه برنتابیده‌اند.»

زنانه شدن فقر ناشی از فقدان دسترسی به منابع است

به گفته این جامعه‌شناس، بعضی از کشورها تغییراتی را در سیستم مدیریت منابع ایجاد کرده‌اند تا زنان هم بتوانند سهم بیشتری در مدیریت منابع آب داشته و کشاورزی‌های خرد و معیشتی را رهبری کرده و به نوعی در تصمیم‌گیری برای این منابع سهمی داشته باشند. حذف زنان از سیستم تصمیم‌گیری و مدیریت منابع آب یعنی حذف نیمی از استعدادهایی که در این حوزه وجود دارد؛ استعدادهایی که چه بسا می‌توانستند راه‌حل‌های مهم و نوآوری‌های پایداری برای مصرف و مدیریت منابع آب داشته باشند. با نصف شدن قدرت اثرگذاری استعدادها و ظرفیت‌های جامعه توسط فرهنگ و ساختار، اکنون همان نیمه‌ای که این منابع را تخریب کرده‌اند حالا می‌خواهند به دست خودشان آن را آباد کنند. وی بیان می‌کند: «کمرنگ بودن و فقدان دسترسی زنان به منابع آب و زمین آنقدر بر سیستم‌های فقر‌زایی جهانی اثر‌گذار بوده که بخشی از زنانه شدن فقر را ناشی از این می‌دانند که زنان اساساً به منابع اثر‌گذار دسترسی نداشته‌اند. به عنوان مثال، در بسیاری از نقاط جهان کشاورزی امری مردانه پنداشته می‌شود. همان‌طور که پیش‌تر گفته شد زنان عملاً سهمی در مدیریت منابع آب و تصمیم‌گیری برای مالکیت زمین، آب و دام‌ها نداشتند و این مسأله چنان روی برهم خوردن توازن اقلیمی و توازن محیط زیستی اثر‌گذار بوده که هم‌اکنون بسیاری از انجمن‌ها، سازمان‌ها و حتی خود سازمان ملل برنامه‌های ویژه‌ای در سیستم توسعه پایدار و اهداف ۱۷‌گانه توسعه پایدار تدارک دیده‌اند تا بتوانند سهم زنان را در حوزه مدیریت منابع آب و مالکیت آب و خاک افزایش دهند، چراکه اغلب کشورهای جهان به این نتیجه رسیده‌اند که اساساٌ زنان می‌توانند مدیران و مراقبت گران بهتری باشند.» بذرافکن در پایان گفت: «اگر ما نیمی از مردم جهان را از مدیریت منابع آب و مدیریت محیط زیست حذف کردیم نتیجه‌اش را هم‌اکنون داریم می‌بینیم و الان با مشارکت دادن زنان در مدیریت منابع (منابع آب، محیط زیست و خاک) است که شاید بتوانیم آثار تخریبی را کمتر کرده و از ظرفیت‌های نیم دیگر مردم کره زمین نیز استفاده کنیم.»

منتشر شده در شماره 333 هفته‌نامه آتیه نو.

منبع: سایت پایگاه تحلیلی اندیشۀ مدنی

ژنوار؛ روستایی اکولوژیک و دموکراتیک بر پایۀ آزادی زنان (مصاحبه)

نویسندگان: آزاد دینو، دیلان ژیان. مترجم: بهنام.ز

مقدمه‌ی مترجم: بیش از 10 سال از انقلاب روژآوا می‌گذرد. انقلابی که خود را بر اساس معیارهای اکولوژیک، دموکراتیک و آزادی زنان با سیستمی شورایی به دنیا معرفی کرده است. طی این ده سال، زنان دستاوردهای چشمگیری داشته‌اند. اما هنگامی‌که از زنان در روژآوا حرف می‌زنیم، شاید تصویری که بلافاصله به ذهن‌مان می‌آید یکی از زنان مبارز عضو یگان‌های مدافع زنان ی.پ.ژ باشد که در جنگ علیه داعش و دیگر گروه‌های تندروی اسلام‌گرا حضور دارد. اما در دل این انقلاب در شمال و شمال شرقی سوریه به روستای ژنوار می‌رسیم، روستایی که در آن زنان متأثر از جنگ، خشونت‌های خانگی و جنسیتی همراه با کودکان در آن ساکن هستند و روستا را به شیوه‌ی خودمدیریتی و شورایی اداره می‌کنند.
ژنوار دومین روستای زنان در جهان است. اولین دهکده‌‌ی زنان “Umoja” که در نزدیکی شهر آرچرز پُست در شهرستان سامبورو در 380 کیلومتری از نایروبی، پایتخت کنیا، واقع شده است. این دهکده سال 1990 توسط ربکا لولوسولی، یک زن سامبورو، به عنوان پناهگاهی برای بازماندگان و زنان آسیب‌دیده از خشونت و دختران جوانی که قربانی ازدواج‌های اجباری یا ختنه‌ی زنان بودند، تأسیس شد. حالا تقریبا 6 هزار کیلومتر دورتر از Umoja، دومین دهکده‌ی زنان در دنیا یعنی ژنوار قرار دارد.
آنچه در زیر می‌آید، ترجمه‌ی مقاله‌ی دو روزنامه‌نگار انترناسیونالیست است که مشاهدات خود را در سفر به ژنوار ثبت و درباره‌ی زندگی در این روستا با ساکنان آن مصاحبه کرده‌اند. نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم این است که تمامی اسامی مصاحبه‌کنندگان و مصاحبه‌شونده‌ها (به‌جز کارمندان رسمی اداره‌ی مدیریت خودگردان شمال و شرق سوریه-روژآوا) به درخواست خودشان تغییر داده شده است.

چیا، پسر کوچولوی سرحالی  که دارد دستبندهای رنگارنگی را می‌بافد که روی تختی در گوشه‌ی یک اتاق بزرگ تا شده‌اند، می‌پرسد: «فکر می‌کنی مامان من چند سالشه؟ ببین چقدر زیباست!».

زینب اهل گَوَر از شمال کردستان، در حالی که از قوری نقره‌ای چای می‌ریزد، می‌گوید: «من 28 سالمه و خیلی چیزها را پشت سر گذاشتم». زن جوان با گذاشتن یک ظرف آبنبات روی فرش قرمز و آبی می‌گوید: «تنها 15 سال داشتم که مجبور شدم با مردی ازدواج کنم که 20 سال از خودم بزرگتر بود و مرا در خانه حبس کرد تا خدمتکار خانه باشم. من حتی نمی‌دانستم بچه‌ها چگونه به دنیا می‌آیند تا اینکه یک روز فهمیدم باردارم. سپس چیا به دنیا آمد و من برای هر دویمان لباس نداشتم. هیچ کاری بلد نبودم جز اینکه پسرم را بزنم: «این را از کتک‌هایی که شوهرم به من می‌زد، یاد گرفته بودم. بالاخره منم بچه بودم». پرده‌ای از غم، نگاه زینب را در برمی‌گیرد. «زمانی که به مخمور در جنوب کردستان فرار کردم، می‌خواستم خودم را بکشم. تقریبا فرزندم را به فرزندخواندگی سپردم. اما حمایت برخی از دوستانی که در آن ماه‌ها ملاقات کردم، نظرم را تغییر داد». زینب درحالی‌که به یاد می‌آورد، با عشق به پسرش نگاه می‌کند: «چطور بخشی از قلبم را ترک کنم؟».

سپس زینب متوجه شد که “ژنوار”، یک روستای زیست‌محیطی که زنان و کودکان در آن زندگی جمعی آزادانه دارند، در شمال شرقی سوریه تاسیس شده است. کلمه‌ی “ژنوار” در زبان کوردی کورمانجی به معنای “سرزمین زنان” است و از “ژنولوژی-jineology” الهام گرفته شده است: علم زنان که عبدالله اوجالان رهبر کُرد نظریه‌پردازی کرده و خواستار جامعه‌ای عاری از مردسالاری است.

زینب توضیح می‌دهد: «اینجا دوباره خودم را پیدا کردم. دیگر از زاویه‌ی نگاه مردی که فقط می‌خواهد مرا تحقیر کند، به خودم نگاه نمی‌کنم. می‌دانم که خودم می‌توانم کارها را درست کنم و علایق زیادی مانند خیاطی و باغبانی دارم. من هرگز اینجا را ترک نمی‌کنم. همه‌ی زنان سزاوار فرصتی دوباره برای شاد بودن هستند».

بر فراز ژنوار، در کانتون حسکه در شمال شرقی، آسمان مانند پتویی از ستارگان به نظر می‌رسد و غرش سلاح‌های سنگین و آتش توپخانه سکوت شب را می‌شکند. چند کیلومتر دورتر، از اراضی سوریه که از سال 2019 به‎دست اردوغان اشغال شده است، شبه‌نظامیان وابسته به ترکیه و ارتش آنکارا روزانه شهر تل‌تمر و روستاهای نزدیک رودخانه‌ی خابور در امتداد بزرگراه بین‌المللی M4 را هدف قرار می‌دهند.

زیلان تل‌تمر، عضو یگان‌های مدافع زنان (YPJ) و فرمانده‌ی شورای نظامی تل‌تمر، جزئی از نیروهای سوریه‌ی دموکراتیک (SDF) است: «زمینه‌ی مردسالار جامعه در ابتدا حضور زنان را در کنار مبارزان مرد دشوار می‌کرد». این فرمانده‌ی ی.پ.ژ ادامه می‌دهد: «اما جامعه خیلی زود این روند را پذیرفت و امروز ما یکی از مؤلفه‌های اصلی نبرد با اشغالگری هستیم». زیلان خاطرنشان می‌کند: در شمال شرق سوریه، زنان نه تنها در عرصه‌ی نظامی بلکه در همه‌ی عرصه‌های اجتماعی فعال هستند و برای برابری جنسیتی که به نفع کل فرآیند انقلابی است، مبارزه می‌کنند.

منطقه‌ی تل‌تمر محل سکونت سریانی‌ها و مسیحیان آشوری، کُردها و عرب‌هایی است که با پیشروی داعش در سال 2015 قتل‌عام شدند. خط مقدم تنها چند کیلومتر با تپه‌ی مشرف به شهر فاصله دارد. در پایین، در میان برخی از خانه‌ها، کلیسایی پدیدار می‌شود. در میان آبادی‌های این ناحیه بیش از سی کلیسا وجود داشت. اکنون آن‎ها به دلیل حملات روزانه تخریب شده، آسیب دیده یا غیرقابل‌دسترس هستند. فقط این یکی، قدیمی‌ترینِ آن‌ها، نسبتاً امن باقی مانده است. نبیل واردا، سخنگوی یگان نظامی آشوری خابور، می‌گوید: اینجا آشوری‌های منطقه برای جشن جمع می‌شوند. «ما به پنجاه خانواده‌ی فراری از روستاهای مورد حمله‌ی ترک‌ها که می‌خواهند حضور سوری-آشوری‌ها را از منطقه محو کنند، پناه داده‌ایم. واردا در پایان می‌گوید: ما آماده‌ایم تا از تمام جامعه تا آخرین قطره‌ی خون محافظت کنیم».

هنگام غروبِ آفتاب، نسیمِ خنکی خوشه‌های گندم را در اطراف ژنوار به رقص درمی‌آورد. زنی با صدای بلند از خانه‌ای که پارچه‌های رنگارنگ همه‌جا در میان چرخ‌های خیاطی‌ و ضایعات باقی مانده است، صحبت می‌کند: «راحت با آن پدال! همینه، دختر خوب!» دختر هم به یکی از دوستانش گفت.

آمارا، یکی از زنان روستا: «در 8 مارس 2017 در این زمین سنگ‌بنای روستا را گذاشتیم. یک سال بعد، در 25 نوامبر، در روز جهانی محو خشونت علیه زنان، ژنوار به‌صورت گسترده درهای خود را باز کرد. خانه‌ها به شیوه‌ی سنتی از خشت ساخته شده‌اند تا در تابستان خنک و در زمستان گرم باشند. 30 خانه با کمک اهالی روستاهای اطراف ساخته شد که مدتی بود پروژه‌ی خود را برایشان توضیح می‌دادیم». سپس ادامه می‌دهد: «ده سال پیش، زنان نقش اساسی در انقلاب داشتند. از آن زمان در این منطقه از خاورمیانه، بسیاری از آن‌ها به دستور پدر یا عموی خود عمل نمی‌کنند. آن‌ها تقاضای طلاق و تحصیلات دارند. خانه‌های زنان -Mala Jîne- نیز برای گفتگو و حل مشکلات جنسیتی افتتاح شده است».

آمارا در‌حالی‌که در امتداد خیابانی که از مجموعه‌ی خانه‌ها به سمت مدرسه، مزرعه و کلینیک طب طبیعی می‌رود، می‌گوید: «روستا تقریباً خودکفا است. درختان زیتون و زردآلو در مزارع آن کشت می‌شود. ما یک تعاونی کشاورزی ایجاد کرده‌ایم که به مردم خارج از روستا نیز کار ارائه می‌دهد. فردا ما هم نان درست می کنیم». در این جاده‌ی خاکی، سه پسر جوان در‌حالی‌که باهم شوخی می‌کنند، مشغول دوچرخه‌سواری‌اند.

ژیان که در خنکای باغچه‌اش نشسته است، می‌گوید: «از عفرین به شهبا رفتم تا به جنبش آزادی‌بخش بپیوندم. سپس به خانه‌ی زنان -Mala Jîn- در قامیشلو رسیدم، در چند کلاس آکادمی شرکت کردم و تصمیم گرفتم به ژنوار بروم. منتظر مدارک برادرم بودم تا به آلمان بروم. من به زندگی روستایی عادت نداشتم». ژیان به‌زودی رسیدگی به باغات معطر را آغاز کرد و مسئول مغازه‌ی روستا شد؛ تا اینکه در مرز عراق بازداشت شد. ژیان می‌گوید: « برای شرکت در یک جلسه‌ی ژنولوژی در راه اروپا بودم. به‌تازگی آزاد شده‌ام. من دیگر به آلمان نمی‌روم. نمی‌دانم چگونه ژنوار را رها کنم». از ساختمانی که در آن یک کارگاه تئاتر در حال اجرای نمایشی بر ضد خشونت علیه زنان است، صدایی بلند به گوش می‌رسد. دختری جوان در مقابل دیواری پوشیده از عکس‌های زنان مبارزی که در جنگ علیه داعش و ترکیه جان باخته‌اند، با صدایی رسا می‌گوید: «آزادی حق زنان است؛ اما در برخی از خانواده‌ها وجود ندارد! زنان اگر متحد شوند، قوی‌تر از مردان هستند».

روژدا، 32 ساله، درحالی‌که یک سینی با قهوه‌جوش ترکی را در میان مبل‌های خانه‌اش می‌گذارد، می‌گوید: «در خانواده‌ام در حلب هیچ تفاوتی میان من و برادرانم وجود نداشت. اما لحظه‌ای که مرا مجبور کردند در سن 18 سالگی با پسر عمویم ازدواج کنم، همه‌چیز تغییر کرد».

روژدا درحالی‌که قهوه می‌نوشد، اضافه می‌کند: «در اینجا ازدواج نوعی تعهد است. اما در خانه‌ی خانواده‌ی شوهرم، من آزادی‌ام را از دست دادم. کارهای خانه را انجام می‌دادم و حق صحبت کردن نداشتم. می‌خواستم فرار کنم که دخترم شلر به دنیا آمد. ماندم تا از همسرم طلاق بگیرم، قبول نمی‌کرد. بنابراین فرار کردیم و در یک خانه‌ی امن پناه گرفتیم. سپس به ژنوار آمدیم». زن جوان خاطرنشان می‌کند: «ما اینجا با شلر درس انگلیسی می‌خوانیم. اینجا اوضاع ما خوب است».

وقت شام است. دو دختر سفره‌ای را وسط اتاق کوچک پهن می‌کنند و بشقاب‌هایی پر از دُلمه می‌آورند. آمارا می‌گوید: «ما در ژنوار با زنان کُرد، ایزدی و عرب زندگی می‌کنیم. مبارزه‌ی زنان کُرد که ظلم و ستم بر خواهران‌شان را درک می‌کنند، برای آزای هر زنی در جهان است. به همین دلیل است که امیدواریم دیگران برای حمایت و رهایی زنانی که در معرض خشونت هستند، از ژنوار الگوبرداری کنند».

روژدا درحالی‌که کنار سگش “لوسی” نشسته است، می‌گوید: «من یک انقلابی هستم. جامعه‌شناسی خوانده‌ام. جنبش آزادیخواهی کُرد در تمام این سال‌ها برای یک زندگی آزاد می‌جنگد. چون اینجا به دنیا آمده‌ام، با مشکلات خاورمیانه آشنا هستم. ما در اینجا همان نبردی را پیش می‌بریم که مردم کُرد بیش از 50 سال است برای آزادی خود انجام می‌دهند. اگر با الگوبرداری از ژنوار بتوان همه‌جا “شهر زنان” را تأسیس کرد، آنگاه می‌توان مردسالاری را درهم شکست. این مدل می‌تواند در جاهای دیگر گسترش یابد و جهان را به مکانی برای صلح و خواهرانگی تبدیل کند».

منبع: سایت حلقۀ تجریش

کلیشه‌های رایج، مانعی برای درک فرصت‌های نوظهور اقتصاد روستاها (نوشته)

دکتر مهتا بذرافکن

به منظور برجسته کردن نابرابری جنسیتی روستایی؛  شناسایی کلیشه‌هایی که مانع فهم نقش کلیدی و فرصت‌های نوظهور که می‌تواند منجر به بهبود وضعیت زنان روستایی شود بسیار مهم است. برای همسو شدن با این فرصت‌ها بویژه در سیاست‌های سازگاری با کم‌آبی؛ قابلیت‌ها و فرصت‌ها برای پیشرفت باید مبتنی بر حقایق و فرضیات درست باشد.

این حقیقت که به طور کلی، زنان روستایی سخت کار می‌کنند و منابع کمتری نسبت به مردان در اختیار دارند و کار اقتصادی آن‌ها در مزارع کمتر در آمارهای رسمی محاسبه می‌شود غیرقابل انکار است؛ اما این به این معنا نیست که آن‌ها صرفا قربانی‌اند یا مطلقاً می‌توانند ناجی پایداری روستاها باشند.

این نوع مطلق‌گرایی می‌تواند مانع از طراحی و اجرای برنامه‌های توسعه پایداری شوند که ظرفیت پیشبرد فرصت‌های زنان را در صحنه  را دارند. مثلا در رسانه‌ها گفته می‌شود که زنان روستایی 60 تا 80 درصد مواد غذایی جهان را تولید می‌کنند!!

این اعداد و جملات حقیقت را لوث می‌کند. حقیقت این است زنان روستایی سهم عمده‌ای در تولید خوراک دارند و از جمله تولیدکنندگان مهم مواد‌غذایی هستند که اغلب در آمارهای کار کشاورزی کمتر به حساب نمی‌آیند؛ اما اساساً در بسیاری از نقاط جهان کار در مزارع  بگونه‌ای است که نیروی کار و تولید غذا را نمی‌توان به راحتی بر اساس جنسیت اندازه‌گیری کرد.
مثلاً اگر شوهر شخم بزند، زن وجین کند، مرد درو کند و  زن هم در فروش کمک کند، بر چه اساسی می‌توان گفت سهم هرکسی در تولید چند درصد است؟ اما مسائلی مانند حق بیمه، حساب بانکی و درآمد مستقل و حق تصمیم‌گیری برای کاشت محصولات مساله‌ای است که باید مورد توجه قرار گیرد.
درک این واقعیت‌های پیچیده برای بهبود وضعیت کشاورزان روستایی از هر دو جنس ضروری است. اگر کشاورزان باید فناوری‌های جدید برای تولید محصولات پربازده و مغذی و کم آب بر را به کار گیرند، آنچه تعیین‌کننده است؛  «قدرت و حق تصمیم‌گیری» برای بکار‌گیری روش‌ها در مزارع خانوادگی توسط مردان و زنان  است.
به عنوان مثال، در اوگاندا،  همکاری مردان و زنان در مزارع خانوادگی برای بازده کشت سیب‌زمینی شیرین در زمین‌هایی که زنان و مردان به طور مشترک مالکیت داشتند، بالاترین میزان را داشت. مطالعات نشان داد که آنچه که زنان را برای مشارکت در تولید مشتاق کرد‌؛  قدرت تصمیم‌گیری اولیه در مورد اینکه چه چیزی را کشت کنند بوده است.

منبع: کانال تلگرامی زنان روستایی و اکوفمنیسم