دوست داشتن، خوبی کردن، مهر ورزیدن و … صفاتی بوده اند که همیشه مطلوب بشر بوده است و آدمی آن را برای خود می پسندیده و به دیگران سفارش کرده است. امام صادق می فرمایند «آیا دین چیزی به غیر از محبت است».
دوست داشتن خود از مورد محبت قرار گرفتن و به دیگری محبت کردن تشکیل می شود. همه ی انسانها این نیاز را فطرتاً احساس می کنند که می خواهند دیگران آنها را دوست بدارند اما نکته ی جالب اینجاست که دوست داشتن دیگری برای رشد و تعالی انسان ضروری تر از مورد محبت قرار گرفتن خواهد بود.
در احادیث می خوانیم که که: “حقیقت ایمان بنده کامل نمی شود تا وقتی که برادرش را دوست بدارد.” (بحارالانوار،ج 74، ص236)
یا در حدیث نبوی آمده است که: “هرگاه ایمان بنده ای زیاد شود، محبتش نسبت به همسر زیاد می شود” (بحارالنوار ج 103 ص 228)

اما سئوال اینجاست که مگر دوست داشتن دیگران با انسان چه می کند که بدون آن ایمان کامل نمی شود؟ در پاسخ به این سئوال ابتدا به چند حدیث از حضرت رسول در باب محبت و دوست داشتن اهل بیت نگاه می کنیم. حضرت رسول می فرمایند: “هیچ یک از شما ایمان ندارد، مگر آن گاه که مرا از خودش بیشتر دوست داشته باشد و نیز خانواده ی مرا از خانواده ی خودش و خاندان مرا از خاندان خودش و نسل مرا از نسل خودش” (میزان الحکمه ج 3 ص 456)
اینکه چرا دوست داشتن اهل بیت ایمان را کامل می کند در حدیث دیگری است:
حضرت رسول می فرمایند که: “هرکه خداوند محبت اهل بیت مرا روزیش کند؛ بی گمان به خیر دنیا وآخرت رسیده است و در اینکه او اهل بهشت است، احدی نباید شک کند. زیرا دوست داشتن اهل بیت من، بیست نتیجه به بار می آورد؛ ده تا در دنیا و ده تا در آخرت. اما نتایج آن در دنیا عبارتند از: زهد، شوق به کار و عمل، پارسایی در دین، رغبت به عبادت، توبه ی پیش از مرگ، نشاط در شب زنده داری، چشم برکندن از آنچه مردم دارند، حفظ اوامر و نواهی خداوند- عزوجل- دشمن داشتن دنیا و سخاوت و بخشندگی …” (میزان الحکمه ج 3 ص 457)

بنابراین همانگونه که از حدیث بر می آید کسانی که محبت اهل بیت را دارند به صفاتی مزین خواهند شد و شاید بتوان گفت کسانی که این صفات را ندارند محبت حقیقی اهل بیت در دل آنان نیست.
به عبارت دیگر محبت کردن مثل هر صفت درونی دیگری نظیر سخاوت تظاهراتی در رفتار انسان ایجاد می کند که تا زمانی که این واقعیت های خارجی تحقق نیافته اند محبت حقیقی در دل انسان نیست. مانند کسی که می گوید توبه کرده ام و نمود پشیمانی دل او تکرار نکردن گناه و تلاش برای جبران است.

از همه ی اینها می شود نتیجه گرفت که دوست داشتن بر خلاف تصور همگان یک فرآیند کاملاً فعالانه و دینامیک است و نیازمند به تلاش و تکاپو دارد و نه یک فرایند درونی، غیر فعال و استاتیک. به بیان دیگر دوست داشتن نوعی «شدن» است نه «بودن» و شما باید به کار و عمل شوق پیدا کنید، به چشم برکندن از آنچه مردم دارند، به سخاوت متصف شوید تا بعد بگوید من رسول خدا را دوست دارم.

این گونه نگرش به دوست داشتن کاملاً قضیه را روشن می سازد که چرا ایمان مومن بدون این دوست داشتن کامل نمی شود. امام باقر در حدیثی در نفی دوست داشتن به شکل غیر فعال آن می فرمایند: “به خدا سوگند ما از جانب خدا امان نامه ای برای شما نداریم و میان ما و خداوند خویشی نیست و ما را بر خدا حجتی نباشد و جز با طاعت به خدا نزدیک نشویم. پس، هر کدام شما که فرمانبردار خدا باشد ولایت ما سودش رساند و هر کدام شما که خدا را نافرمانی کند ولایت ما سودش نرساند. وای بر شما غره نشوید! وای بر شما غره نشوید!” (میزان الحکمه جلد 2 ص 460)
و در جای دیگری حضرت علی (ع) می فرمایند: “من و پیامبر خدا و خاندان و نوادگان من بر لب حوض {کوثر} هستیم، پس هر که ما را خواهان است، باید گفته ما را بپذیرد و به کردار ما رفتار کند.” (میزان الحکمه ج 2 ص 460)

بنابراین از همه ی این سخنان مشخص می گردد که زمانی که در قرآن کریم خداوند متعال می فرماید که همه ی پیامبران می گفتند که ما از شما مردم اجری نمی خواهیم و تنها حضرت رسول بود که فرمود من از شما اجری نمی خواهم غیر از دوستی اهل بیتم (اشاره به آیه 123 سوره ی شوری)، این اجر نیز باز هم به رسول خدا برنمی گردد بلکه به سایر انسانها بر می گردد تا بدانند که نیازمند دوست داشتن دیگران هستند و این برای رشد فطرت آنها ضروری است. خلاصه کلام اینکه دوست داشتن انسان را مقید به مجموعه ای از بایدها و نبایدها می کند که انسان را به تکاپو و تلاش وا می دارد و او را در مسیر تعالی و علو حرکت می دهد.

هرچند که احادیث فوق در باب دوست داشتن اهل بیت بود اما قوانین کلی از آنها قابل برداشت است. احادیث در باب دوستی مومنان بسیار است و در اینجا به دو نمونه بسنده می کنیم:

حضرت رسول می فرمایند: “انسان مسلمان بعد از به دست آوردن سود اسلام سودی همچون برادری که برای خدا به دست می آورد، کسب نکرده است.” (میزان الحکمه جلد 1 ص 69)

حضرت علی می فرمایند: “چون برادرت از تو ببرد خود را به پیوند با او وادار … و چون بخل ورزد از بخشش دریغ مدار … مبادا این نیکی را آنجا کنی که نباید یا درباره آن کس که نشاید.” (میزان الحکمه جلد 1 ص75)